خلاصه کتاب:
مردی از جنسِ سیاهی..سیاهِ مطلق! حکومت از آنِ سیاهی ست. آتش از نگاهِ یخ زده اش میبارد. پر نفوذ… غیر قابلِ نفوذ! بی رحم… غیر قابلِ ترحّم! سرد… خالی از احساس… و عاشق؟! در سیاهیِ مطلقِ قلبِ او عشق جایی ندارد. او یک شیطان است! حکم می کند… وسوسه می کند… نابود می کند. تمامِ دنیا به پایش می افتند. تمام دنیا… حتی عشق؟!
خلاصه کتاب:
میرزا محراب خان ملکان با وجود اینکه در آستانهی سی سالگیه اما یه شهر رو اسمش قسم میخورن چون یار و یاور همهست. دلش بند دختریه که از هرچی مرد مذهبیه متنفره…بهخاطر فرار از دست میرزامحراب خان، خودشو به دست یه مرد ۴۰ ساله میسپاره و سهرابِ تازه از فرنگ برگشته، به گلاره دستدرازی میکنه و اینجاست که گلاره مجبور میشه زنِ میرزامحراب بشه. محرابی که خبر نداره چی به سرش اومده اما وقتی میفهمه گلاره…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.