خلاصه کتاب:
سعید به زندان افتاده است و خواهرش سپیده مشغول کار است تا او را آزاد کند. سپیده عاشق بازیگری است در این بین با مردی به نام لهراسب شکیبا آشنا میشود این مرد سپیده را دوست دارد و میخواهد زندگی او را تغییر دهد. این کتاب روایت تلاش آدمها برا زندگی بهتر است. زندگیای که منتظر آن هستند. درد و رنج و خوشبختی را با هم نشان میدهد.
خلاصه کتاب:
آتنای دوازده ساله، چهار سال پیش یتیم شده. دختر تنهایی که غیر از یک برادر به کما رفته کسِ دیگهای رو نداره و حالا بعد از این همه مدت زندگی در یک پرورشگاه دولتی، امیدی به برگشتن دوبارهی برادرش نیست. این دختر زندگی آرومی داشت؛ اما در غروب روزی که برای اردو به جنگلی در لاهیجان رفته بودن، به همراه دوستش دزدیده میشه. این دختر بدون اینکه خودش بخواد، از شهرش، از وطنش، از آخرین چیزهایی که براش باقی مونده بود دور میشه. بدون اینکه بخواد پا روی خاک کشوری میذاره که ذرهای شناخت از اون نداره؛ اما زندگی همیشه هم با آدم بد تا نمیکنه….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.