خلاصه کتاب:
میتونم شهر رو زیر پام ببینم در حالی که آفتاب هنوز طلوع نکرده. این مسابقه ای بین من و خورشید بود هرکی زودتر بیدار شه… حالا من بیدار بودم. این روزا، واقعا چیزی نبود که جرئت فکر کردن بهش رو داشته باشم. حالا اما، داشتم توی این ایام زندگی میکردم. بهش فکر میکنم، به روزی که زندگیم تغییر کرد با یه بلیط شانس!
خلاصه کتاب:
صبح جادویی به شما نشان خواهد داد که همه افراد توانایی غلبه بر هر نوع مانعی را دارند و میتوانند زندگی رویایی خود را خلق کنند. فرقی نمیکند که هم اکنون زندگی شما چگونه است، خواه و رای تصورتان موفق و یا اینکه هنوز به دنبال راهی برای رسیدن به کامیابی هستید. اما یک وجه اشتراک بین همهی شما وجود دارد و آن این است که همه میخواهید خودتان و زندگیتان را بهبود بخشید، زیرا همه انسانها با میل و انگیزه درونی شگرف در جهت رشد و پیشرفت زاده شدهاند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.