خلاصه کتاب:
بهار که پدرش فوت شده و خانواده اش از لحاظ مالی تو شرایط بدی هستند، بعداز اینکه رشته پرستاری دانشگاه تهران قبول میشه به اصرار مادرش بجای کارکردن میاد تهران. چون دیر اقدام کرده بود خوابگاه گیرش نمیاد و مادرش بهش میگه چون تو شرایط خوبی نیستن بهتره بره خونه ی دختر خاله اش. دختر خاله ی بهار یه دندان پزشک پولدار که بعداز فوت شوهرش با برادر شوهرش مهرداد که هفت هشت سال از خودش کوچیکتره و یه مرد خوشتیپ و جذاب و مایه داره ازدواج کرده و زندگی خوبی نداره چون مدام با مهرداد درحال جنگ و دعواست…
خلاصه کتاب:
بی شک، همه با جمله برای بهترین برنامه ریزی کن و برای بدترین آماده باش آشنایی دارن. تارا گریفین، دختر نوزده سال اهل کارولینا، با کلی رویاهای دور و دراز و یه عشق تموم نشده و دنیایی از مشکلات مالی که سر راهشه، تصمیم میگیره برای ادامه تحصیلاتش به کانادا بره اما هیچوقت اوضاع طوری پیش نمیره که برنامه ریزی کرده بود…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.