خلاصه کتاب:
داستان از انجا آغاز میشود که خانه قدسی خانم را برای ساختوساز تخریب میکنند. هنگام تخریب خانه، به ریشههای قطور درخت توتی میرسند که از گذشته به جا ماندهاست. هنگام بیرون کشیدن ریشهها که مجاور دیوار خانه همسایه است، دیوار خراب شده و بدتر از آن، از میان ریشهها، استخوانهای یک انسان پیدا میشود. سها، مستاجر جوان خانه همسایه، خواسته و ناخواسته پا به ماجرایی میگذارد که او را به قتلی در سالیان دور وصل میکند…
خلاصه کتاب:
یه دختر… دختری مثل همه ی ماها… از جنس سنگ اما از درون شیشه… سختی و رنج کشیده… شخصیت شیطونش به غروری غیر قابل شکست تبدیل شده… متنفر از جنس مخالف… ولی نفرت و بی زاریش حالا حالاها از بین نمیره… تا اینکه مجبور به انجام کاری میشه… یعنی اونم می تونه مثل همه عاشق بشه و عشق رو تجربه کنه؟؟ می تونه نفرتش رو از بین ببره؟؟…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.