خلاصه کتاب:
سختی در عشق، جوهری بس زیبا است. وبال عاشقانه مانند رویای غم و درد عاشقانه است. عاشقانه هایی که پر از مشقت پر از غصه و پر از رنج های بی پایان است. من از وبال می گویم آری وبال! وبالی که محنت را در عشق گذاشت، وبالی که تیمار را بر درون قلب معشوق گذاشت، آری وبال عشق را می گویم. درد دارد، نادمی دارد و میراثی هم دارد، میراثی بس تجربه. میراثی بس پختگی. این است وبال عشق، این است درد عشق!
خلاصه کتاب:
آریا فروهر برای بچه هاش پرستار میگیره اونم کی دنیز خانم مرادی که تو شیطنت و خراب کاری رو دستش بلند نشده حالا چی میشه این آقا آریا به جای مواظبت از ۳ تا بچه ها باید از ۴ تا مراقبت کنه اونم بلاهایی که دنیز بچه ها سر باباشون میارن که نگم… این وسطا آقا آریا نمیدونه کی دلشو برای ملکه عذابش داده رفته…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.