خلاصه کتاب:
من هلیا… ملقب به هکر قلب… و تو پسری مرموز… ملقب به هکر ماشین… من دختری که نه عاشق بوده و نه سعی به معشوق شدن داشته… داستان من و تو داستان دو آدمی است پر غرور… باخت از آن من نیست… عشق من تو را به زانو در خواهد آورد… یاد من قدم هایت را سست می کند… و نگاه من دین و ایمانت را به آتش می کشد و تو در خاکستر چشمان من خواهی سوخت… این من نیستم که غرورم را شکسته و اعتراف می کند… رمز قلبت در دستان من است… پس زانو بزن… و در آخر… من دختری که عاشق نمی شوم… ولی وقتی در های قلبم برای تو باز شد تو را هم دیوانه ی خودم میکنم…
خلاصه کتاب:
سامیار پروتو بعد از چهار سال هنوز درگیر عشق بهارمسته، دخترعمویی که بعد از یه فصل عاشقی کردن رفته. سامیار که حالا سرطان داره، نجات کارخونه ی ورشکسته ی عموش رو نشونه گذاشته برای زندگیش و اومده ایران. ترگل حساب دار درشت چشم و ساکت کارخونه ست که می دونه اگر کارخونه بسته بشه دیگه نمی تونه از خونه در بیاد. زمانی که همه ی کارمندا به سامیارِ تازه از راه رسیده پشت می کنن ترگل می مونه. میشه تنها کارمند یک کارخونه ی خالی… اما اتفاقاتی می افته که کارخونه دیگه مهم نیست…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.