خلاصه کتاب:
داستان دختری به نام شقایق که پس از جدایی خواهرش با همسر سابق او احسان ازدواج می کند. برخلاف عشق فراوان شقایق نسبت به احسان .احسان هیچ علاقه ای به او ندارد کم کم طی اتفاقاتی احسان به شقایق علاقمند می شود و زندگی خوشی را با او از سر می گیرد…
رمان عاشقم باش
به اتاقم رفتم تا لباسم را تعویض کنم بیشتر لباس هایم سوغاتی های لیلی و احسان بود که از کشور های اروپائی برایم آورده بودند. همه زیبا بودند اما من انها را مناسب مهمانی مادر نمی دانستم چون این مهمانی جنبه معنوی داشت و من برایش احترام خاصی قائل بودم، برای خواهرم فرقی نمی کرد چون خانواده شوهرش رفتاری اروپایی و اشرافی داشتند اما من هنوز بچه جنوب شهر بودم و راضی نمی شدم هر لباسی را در این مهمانی به تن کنم.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.