خلاصه کتاب:
عماد و ماهرخ ۷ سال زندگی عاشقانه رو تجربه کردند که با ورود کاوه دوست عماد به زندگیشون همه چیز تغییر میکنه. کاوه که بخاطر خیانت همسرش از همه زن ها متنفر شده بود عماد رو نسبت به ماهرخ بدبین میکنه تا جایی که عماد با ضرب و شتم ماهرخ ناخواسته باعث سقط بچشون میشه این پایان ماجرا نیست چون کاوه با دیدن ماهرخ و تعهد و وفاداریش به عماد عاشق ماهرخ میشه و....
خلاصه کتاب:
من کیان_مقدم از وقتی خودم رو شناختم عاشق دختر عموم کیمیا بودم عشقی که هیچکس خبر نداشت حتی خودش. وقتی از سربازی برگشتم برای عقد برادرم، عروس اون سفره عقد کسی نبود جز کیمیا. دیگه زندگی برام معنا نداشت که به دستور پدرم حاج حسین ساره رو عقد کردم چون به جز چشم چیزی دیگهای به حاجی نمیگفتم. الان بعد از گذشت سالها اتفاقی افتاده که رسم صدسالهی خاندان_مقدم باید اجرا بشه. رسمی که خودم مخالف صد در صدش بودم اما میتوانست من را به خواستهی قلبیم برسونه…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.