خلاصه کتاب:
این رمان روایت زندگی دختری به اسم ترنج که تک دختر خانواده سرشناس فرهیِ که با عمو و پسراشو مادر بزرگ و پدربزگش و مادرش و خانواده حسین بابا تو خونه باغ بن بست ۱۷ زندگی میکنن.رمان از شب ازدواج ترنج شروع میشه که میلاد عشق پنج سالش، چند دقیقه قبل از عقدشون جا میزنه. ترنج از این اتفاق داغون میشه و سعی میکنه با خودش کنار بیاد. اما بعد از گذشت چند ماه دوباره سر و کله ی میلاد پیدا میشه…
خلاصه کتاب:
گیرم که باخته ام!!! اما کسی جرات ندارد به من دست بزند یا از صفحه بازی بیرونم بیندازد. شوخی که نیست، من شاه شطرنجم!!! تخریب می کنم آنچه را که نمی توانم باب میلم بسازم. آرزو طلب نمی کنم، آرزو می سازم.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.