خلاصه کتاب:
صارم دختر ۲۴ ساله ایی که همراه مینو مادرش زندگی بدون بابا اردشیر و خواهرش مونا را می گذرانند. خانواده پدری مارال دچار اتفاق هایی می شوند و با رفتن مارال و مینو پای مردی به قول مارال منبسط و منقبض خان به روزمره های مارال باز می شود…
خلاصه کتاب:
قصهی ما از اونجا شروع میشه که یک خبر، یک اتفاق و یک مورد گزارش شده به اداره پلیس ما رو قراره تا میرآباد ببره… میراباد، قصهی الههای هست که همیشه ارزوهایش هم مثل خودش ساده هستند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.