خلاصه کتاب:
آب دهنش رو فرو داد و بی اختیار قدمی به عقب بر داشت اما مرد با خنده ای که مو به تنش صاف می کرد، قدم عقب رفته ی اون رو جبران کرد و جلوتر اومد. شهوت توی نگاهش زبونه می کشید. به، به، توی این لباس شبیه عروسک فرنگی شدی خانوم خوشگله! از سر شب خودم رو کشتم تا بتونم جلوی خودم رو بگیرم و نیام سراغت وسط جمعیت! بغض سنگینی که توی حنجره اش نشسته بود، اجازه نمی داد که حرف بزنه. دهانش چند بار باز و بسته شد، اما صدایی در نمی اومد.
خلاصه کتاب:
آراز یه پزشک جذاب و مغروره که عاشق ماهنی دختر پرستاریه که توی دانشکده با هم آشنا شدن و وقتی ماهنی با یه مرد پولدار ازدواج می کنه، آراز از هر چی عشق و عاشقیه متنفر میشه و به یه مرد سرد و مغرور تبدیل می شه. مردی که به هیچ دختری اهمیت نمی ده و اون ها رو فقط و فقط یه بازیچه می دونه تا این که ماهنی رو بعد از سال ها توی بیمارستان می بینه و… این دیدار سرآغازی می شه برای کشف رازهای گذشته، رازهایی که…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.