خلاصه کتاب:
خودکار طلایی رنگ را روی کاغذ چرخاند،انتهای فرم را امضا زد، برای اخرین بار به دست خط ریز و مرتبش نگاه کرد. از روی صندلی چوبی بلند شد و بسمت میز منشی قدم برداشت. دختری که ست اداری مشکی را با مقنعه کرواتی پوشیده بود و پروتز زیاد صورتش دل را میزد. چشمان ریزش با لنز ابی روی صورت او چرخید و با صدایی که بخاطر بینی عملی و بیش از حد سربالایش تو دماغی بود گفت…
خلاصه کتاب:
تکین تهرانی، بازیگر محبوب و از کشتی گیر های اسبق تیم ملی بود که خیلی ناگهانی از عرصه کشتی، کناره گیری میکنه و وارد عرصه شهرت میشه. مردی که راز بزرگی توی دلش داره. پناه یزدان دختر شکست خورده ایه که رسم های غلط دست و پاش رو بسته و شکست بزرگی از زندگی زناشویی خورده. زندگی پناه وقتی دستخوش تغییر میشه که تکین استاد دانشگاه پناه میشه و اشتباهات زندگی پناه رو بهش آموزش میده…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.