خلاصه کتاب:
ریمو فالکون، رییس مافیای کامورا. مردی خشن و تاریک، لحنی طعنه امیز و رفتاری بیرحم. کسی که احساساتی نداره و قلبش سیاه و تاریکه، و برای ظالم بودنش تو لاس وگاس معروفه.زن ها رو فقط موجوداتی ضعیف میبینه که بی ارزش هستن. به دنبال راهی برای انتقام گرفتن از خاندان اوتفیت میگرده و عروسشون رو در شب عروسیش میدزده تا با شکنجه اون خانوادشون رو نابود کنه. سرافینا دختری مغرور که میدونه حتی تو چنگ بی رحمترین مرد هم باید غرورش رو حفظ کنه و دربرابرش کوتاه نیاد.
خلاصه کتاب:
وقتی به در ورودی خونه ی قبلیم رسیدم و در زدم، شکمم گره خورد. فقط دو ماه بود که به آپارتمان رایان نقل مکان کرده بودم، اما بیشتر از این خونه برام شبیه خونه به نظر می رسید. تالیا در رو باز کرد و بهم لبخندی زد که خیلی زود به اخم تبدیل شد. -چی شده؟ انگار تنش داری…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.