خلاصه کتاب:
شاه من.. در زندگی هرچه خواستم را نابود کردی… بی رحمانه به من دست درازی کردی و فرزندم را از من دور ساختی… قلب کوچکم را پر از نفرت و ترس کردی… من زنم… پر از لطافت زنانه… قلب پاک و مهربانی هایم به قلبت نفوذ کرده و دل سنگت را نرم… من ملکه ی توام… شاید نتوانتم بر سرزمینت سلطنت کنم… اما بر سرزمین قلبت سلطنت خواهم کرد… شوخی نیست من ملکه ام… تخریب میکنم آنچه که نمی توانم باب میلم بسازم… آرزو طلب نمیکنم، آرزو میسازم… شاه مغرور من هرگز فراموش نکن من قبل از ملکه بودن… یک زن هستم.
خلاصه کتاب:
بلوط دختر شاد و مهربانیه که یه همزاد داره… همزاد بلوط گلاره برعکس بلوط دختر خوبی نیست… گلاره ۱ماه قبل از ازدواجش فرار میکنه و روهان نامزد گلاره اونو تا شیراز تعقیب میکنه اما در اونجا با بلوط برخورد میکنه و اونو…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.