خلاصه کتاب:
داستان درباره سه خواهره که در کودکی مادرشون رو از دست دادن. پسر دوست پدرشان هم بعد از مرگ پدر و مادرش با اونها زندگی می کنه ابتدا یلدا یکی از دختر ها عاشق فرزین میشه و داستان به رسوایی می رسه اما فرزین راضی به ازدواج نیست و بعد خواهر دوم یاسمین به فرزین دل میبازه که باز هم ناکام می مونه و ازدواج می کنه…
خلاصه کتاب:
یادگار دختر پونزده ساله و عزیزدردونهی بابا ناخواسته پاش به عمارت عطاخان باز شد اما نه به عنوان عروس. به عنوان خونبس… اما سرنوشت جوری به دلش راه اومد که شد عزیز اون خونه. یادگار برای همه دوست شد و دوست بود به جز توحید… همسر شرعی و قانونیش که حالا بعد از ده سال برگشته…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.