دانلود رمان عشق در اغما از یانار آذری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
شروعی از پایان، حکایتی از پایان دو سال زندگی مشترک، پایان عشق و عاشقی، پایان دل دادگی و دل باختگی است. ولی هر پایانی با آغازی هم همراه هست، زندگی دو نیم شده که یک نیمه زندگی احد و مشغله هایش و آینده مبهمی که برایش رقم زده شده و نیم دیگر معصومه و آرزوهایش و دست به زانو بلند شدن برای ساختن آینده اش می شود. دست خالی ولی با دلی پر امید و آرزو آینده را ساخت. حتی می توان منتظر شد بر سر عشق. عشق به اغما رفته تا دوباره شاید که شعله ور شود. شاید اما…
خلاصه رمان عشق در اغما
معصومه دست های مردانه احد را به دست گرفت و سعی کرد ذهن آشفته اش را آرام کند: عوضش این همه وقت آنقدر همدیگر را شناخته ایم که حالا زندگی امان را مطمین شروع کنیم. احد انگشت های کوچک و ظریف اش را بین انگشت هایش قفل کرد و گفت: مثل همیشه فرشته مهربونم درکم می کنی. راستی اگه یه روز بچه دار بشیم، بچه امون هم دختر باشه نظرت چیه اسمش رو بزاریم فرشته؟ معصومه از بحث ناگهانی در مورد بچه متعجب به احد نگاه کرد که احد ادامه داد: می دونم حالا آمادگی اش رو نداری؛ ولی بعد اینکه درست رو تموم کردی و زندگی
امون سر و سامان گرفت انشالله. معصومه با لبخند :پرسید: بچه خیلی دوست داری؟ احد همسرش را بین بازوهایش گرفت و گفت اوهم .خیلی ولی نه یکی ، نه دو تا چهار تا. دو تا پسر و دو تا دختر باید پسرمون دو تا باشن که مثل من تنها نمونن ، پشت و پناه هم باشن. وقتی هم پیر شدیم مسوولیت رو بین خودشون تقسیم کنن دخترها هم جفت باشن که برای هم خواهری کنن، مثل تو و مرضیه. معصومه از این فکرها خنده اش گرفت. “واقعا که! دیگه چیا می خوای؟ خجالت نکش سفارش بده مخصوص برات می فرستن”. می دانست که باید به همین
زودتر کار را تمام کند. آخرین امتحانات معصومه هم رو به پایان بود، در مدت سه چهار ماه، سر بسته هم حرف هایش را در مورد ازدواج و تصمیماتش برای زندگی مشترک گفته بود . حالا اشرف السادات خانم و حتی خواهرهایش منتظر حرف آخر بودند. بعد شام کنار مادر نشست و کانال های تلویزیون را زیر و رو کرد اشرف السادات خانم مادری بود که تک تک حرکات بچه هایش را خوب می شناخت و می دانست پسرش عزمش را جزم کرده برای گفتن حرف دلش پس منتظر بود که احد تلویزیون را خاموش کرد و رو به مادر گفت:مامان میخوام.. میخوام ازدواج کنم..