دانلود رمان شلیک آزاد از فاطمه تاجیکی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ستاره دختری که برای پیدا کردن کار به تهران میرود و خانه خالهاش ساکن میشود. در میان درگیریهایش با خشایار پسرخالهاش مردی را میبیند که او را از دست خشایار نجات میدهد! سیاوش خلافکاری که دیوانه وار عاشق ستاره است. اما دیدار آن دو شروع ماجراست و…
خلاصه رمان شلیک آزاد
خودش را روی تخت پرت کرد گوشی تاچ ارزان قیمتی که امروز قبل از رفتن به کافی شاپ گرفته بود را برداشت آخر گوشی قدیمی اش نیز هنگام کتک کاری اش با خشایار نابود شده بود. ساعتش را روی هفت و نیم گذاشت تا از خواب بیدار شود و برای صبحانه آماده شود. دلش نمیخواست دختر بی نظمی به نظر بیاید. خواست گوشی را روی عسلی کنار تخت بگذارد که صفحه گوشی روشن شد. گوشی را برداشت پسوردش را زد و پیام خشایار را از نظر گذراند. -خیال کردی میتونی از دست من فرار کنی؟ شیرازم که نرفتی به بابابزرگ هم گفتی رفتی
خونه عموم و نمیخوام زن عرشیا بشم! مطمئن باش پیدات میکنم و به زور زن من میشی اونموقع است که از کرده ات پشیمون میشی! منتظرم باش شوهر آینده ات خشایار…. اشک در چشمان درشت مشکی رنگش حلقه بست، دستانش میلرزید. لرزان از جا برخاست قفل را باز کرد و گوشی به دست بسمت اتاق سیاوش رفت. در نزده تند در اتاق سیاوش را باز کرد سیاوش نیمه برهنه وسط اتاق ۲۴ متری اش ایستاده بود. ستاره با چند حس مختلف گیج به سیاوش خیره شد. ختلف گیج به سیاوش خیره شد. سیاوش به سمت کمد سفید رنگ رفت و تی شرتی
برداشت و در یک حرکت تن کرد ستاره با چشم سیاوش را دنبال می کرد. سیاوش با تی شرت جذب مشکی و شلوارک مشکی رنگ رو به روی ستاره قرار گرفت و در حالی که دستی به موهای پرپشت مشکی اش می کشید لبخند جذابی زد و گفت: اتفاقی افتاده؟! ستاره که به خودش آمده بود لپ هایش گل انداخت و سر تا پای سیاوش را از نظر گذراند و سپس چشم هایش را به تی شرت سیاوش دوخت و گفت: وای ببخشید من هول شده بودم یادم رفت در بزنم ببخشید تورو خدا. _اول اینکه تیشرت ساده من چیز ساده من چیز جذابی نداره که بهش خیره شدی…