دانلود رمان کابوس دردناک از عسل با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نورا دختری که پدرش اون و بخاطر پول به یه مرد خوشتیپ و پولدار می فروشه و اون مرد هم برای اروم شدنش به نورا…
خلاصه رمان کابوس دردناک
با احساس نوازش های نرمی روی صورتم با درد چشمام و باز کردم تمام بدنم کوفته بود با یاد اتفاق دیشب که آرشام چطوری زدمتم اشکام راه خودشون و پیدا کردن انقدر اذیتم کرد تا بیهوش شدم زود اشکام پاک کردم تا ببینم اونی که صورتم و نوازش می کرد کی بوده که با دختری که چشاش آبی بود مواجه شدم تو جام نشستم از هر چی چشم آبی بود می ترسیدم. خدا لعنتت کنه آرشام دختره دستش و روی صورتم کشید و گفت: خوبی؟ نفسم و تا صدا بیرون دادم. خوبم… شما کی هستین؟ + خواهر ارشامم اسمم آیداست دیشب صداقتو شنیدم ولی نتونستم بیام اگه میومدم داداشم بیچارم می کرد.
پوزخندی روی لبام نشست: شاید اگه میومدی الان تو این وضع نبودم. +ببخش نشد من اومدم یه چیزی بهت بگم شاید بتونه کمکت کنه. _یعنی برای نجاتم از این جهنم کمکم نمی کنی؟ +نمیتونم ولی شاید حرفام کمکت کنه. نفسش و با صدا بیرون داد و ادامه حرفش و زد: داداشم بر اثر یه اتفاقی که این یک سال اخیر سرش اومد یه مریضی گرفت باید به یکی آزار برسونه تا اروم بشه وگرنه خودش و نابود می کنه، دکترش گفت محبت میتونه ارومش کنه شاید بتونی با محبت ارومش کنی و نذاری اذیتت کنه. _من بمیرم هم به اون داداش دیونه ات محبت نمی کنم ببین تو یه روز چه بلایی سرم آورده.
-اون دیونه است باید تو تیمارستان بستری بشه. از جاش بلند شد و ادامه داد: من اومدم بهت گفتم تا کمتر درد بکشی به هر حال اگه نظرت عوض شد بیا راه حل جلو پات بذارم من تو این خونه زندگی میکنم و از اتاق بیرون رفت. تو این خونه همه دیونه ان. موهامو کنار گوشم زدم یعنی براش چه اتفاقی افتاده که باید یکی و اذیت کنه خیلی مسخرس یعنی هر موقع دچار شوک شد باید بیاد سمت من، کاشکی میشد خوب بشه و من از جهنم خلاص بشم دیشب شانس آوردم که کاری باهام نکرد و فقط زدتم دفعه های بعدی خدا میدونه چیکار میکنه اگه دیشب این حرف ها و نمی زدم راحت نمی تونست کاری که میخوادو بکنه…