دانلود رمان پیچک سرما زده از نسرین جمال پور با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
قصهی حرفها و تکه پرانی ها و دخالت های نابجای دیگران است. وقتی حرف روی حرف جمع شود و پارویِ زندگیات به دست اطرافیان بیفتد؛باید هر لحظه منتظر طوفان و برخورد قایقت با یک صخرهی عظیم باشی… سمانه دختری بیست و پنج ساله است که از وقتی خود را شناخته، با حرف مردم زندگی کرده است و هیچ خواستگاری ندارد.زندگی سمانه، تحت سلطهی زن برادرش اداره میشود و جرات اعتراض ندارد… افق زندگی او آن قدر کوتاه است که هیچ امیدی برای یک زندگی روشن ندارد، تا این که حضورِ یک مردِ نقابدار، بر دیوار خانه، همه چیز را برای سمانه زیرورو میکند…
خلاصه رمان پیچک سرما زده
آفتاب، تازه از شر ابرهای مزاحم خلاص شده بود و از لبه ی دیوار خود را بالا کشیده بود… میلی به بیدار شدن نداشتم. آن قدر خسته بودم که اگر می شد، اگر می توانستم، تا ساعت ها روی این تخت و زیر این پتو، می ماندم. دلم تیر می کشید و سرم از سر و صدای بلند حاکم بر خانه، به انفجار رسیده بود. صدای تلوزیون، روی آخرین شماره تنظیم شده بود و اخبار صبحگاهی در فضای خانه طنین انداز بود.
اما آزار دهنده تر، همان صدای عصبی هر روزه بود. همان گیر دادن و غر زدن های مکرر. بلند شو دیگه لنگ ظهر شد سمانه. و بعد، بیان جمله ی همیشگی اش! زن زندگی اونه که آفتاب نزده، رخت خوابش هم جمع کرده باشه. اون وقت تو، هنوز لنگ چایی شیرین مامانتی؟ و حالا مامان بود که با او هم پا می شد. خودت رو اذیت نکن مرد، فشارت می ره بالا. صبحونه ت رو بخور دیرت نشه، میگم سیاوش از خدمتش در بیاد…