دانلود رمان زر ناب (جلد اول مجموعه بی قراران) از برفا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
یاسر رحمانی، پسر ناخلف معتمد محله حاج ایمان رحمانی، استاد بوکس، معروف به پنجه طلایی! مرد سی و دو سالهی قد بلند و خوش هیکلی که بخاطر مشکلاتش همسرش طلاق گرفته و خانوادهاش روی دیدن او را ندارند، یک شب زن بیوهای را از چنگال یک روانی که قصد آزار و اذیت او را داشت نجات میدهد و برای محافظت از زن و پسرهایش، او را به عقد خود در میآورد …
خلاصه رمان زر ناب
“طلا” پدرمو درآورد وقتی رفتم برای کارآموزی… منم قصدا پدر دلشو در آوردم بفهمه یه من ماست چقدر کره داره، دنیا تو مشت ما زناس کلا. زن خوش صحبتی است برای هر چیزی نظری دارد. برخلاف من که آموخته ام قانع باشم و اظهار نظر نکنم برای او فرق ندارد آشنا با غریبه فورا جوابش را میدهد. همسرش پیمان دفتر وکالت دارد و خودش هم حقوق خوانده اما بخاطر شرایطش دیگر پرونده قبول نمی کند. پیمان از آشنایان پدرش بوده که با اصرار خودش برای کارموزی پدرش واسطه آن ها شده اما بقول خودش خانم
همه چیزدان نه تنهاکار بلکه قلب پیمان را هم بدست گرفته است. حکمت آشناییمان را نمیدانم اینکه با یک پرس غذا بگردی و اینجا برسی اما از دیدنشان خوشحالم. برای من که روابطم محدود بود حال خوبی به ارمغان میآورند. مانند یاسمن نازنازی نیست اما هر وقت از همسرش اسم میبرد کل صورتش میخندد. لقمه چرب و خوشمزه ای از مخلوط چغرتمای آماده برایش میگیرم. برخلاف ظاهر و برخورد اولش خاکی است، لقمه را گاز میگیرد و ناله وار میگوید: طلا تو باید یه رستوران بزنی و این غذاهاتو توش بپزی…
وای خدا دستپختت خیلی خوشمزه اس.. من اینو بپزم اصلا مزه نداره… برای همین غذامون اکثرا کته خورشته! تعریف هایش حس خوبی میدهد. هر چند که تا الان با خودم فقط رفتارهای بد سیاوش را دوره میکردم ولی باید اعتراف کنم که شکمو بودنش مرا به اینجا رساند. از بچگی بلد بودم غذا بپزم اما اینکه سیاوش غذای خانگی دوست داشت تشویقم میکرد برای دل دادن به خانه مان رنگ به رنگ غذا بپزم. ناراحت هم میشد دعوا میکرد میزد و میشکست اما وعده غذایی را در خانه میخورد شاید نوعی اعتراف به …