دانلود رمان خانم کوچولو از Darya با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
بعد از کلی اتفاقات آوا و سهیل ازدواج می کنند ولی لیندا برای به دست آوردن سهیل نقشه می کشد تا زندگی آوا را خراب کند و سهیل را مال خود کند و…. (پایان خوش)
خلاصه رمان خانم کوچولو
با اینکه فکرم حسابی مشغول حرف های لیندا بود ولی سعی کردم زیاد بهش فکر نکنم مشغول غذا پختن بودم و همینجور که غذام درحال پختن بود روی مبل نشستم هرکار کردم نمیتونستم بهش فکر نکنم اگه سهیلمو ازم بگیره…. حتی فکرشم برا من بدجور عذاب آور بود. من برای رسیدن سهیل هرجور سختی ای کشیده بودم هرجور دردی کشیده بودم.من نمیزاشتم کسی که برای رسیدن بهش اینهمه تلاش کردمو یکی ازم بگیره موبایلمو به دست گرفتم و تو گالری داشتم عکسایی که با سهیل گرفتمو نگا می کردم.
دستی به شکمم کشیدمو گفتم: +دوست دارم زودتر پا به این دنیا بزاری و چهره زیبای تو هم تو این عکسا باشه. دوست دارم زودتر به آغوش بگیرمت. نگران نباش مامانی نمیزارم اون آدم عوضی باباتو ازت بگیره. به هیچ قیمتی این اجازه رو نمیدم تو خیالت راحت باشه مامانی تا تو پا به این دنیا بزاری مامان بهت قول میده همه چیزو ردیف کنه همینجور که داشتم با بچم حرف میزدم که صدای باز شدن در اومد با شنیدن صدای در ترسیدم و بدنم شروع کرد به لرزیدن. با دیدن چهره سهیل نفس راحتی کشیدم.
سهیل نگاهی بهم انداخت و نگران به سمتم اومد اینقدر بغض داشتم که فقط بغل مرد زندگیم آرومم میکرد خودمو انداختم تو بغلش و سرمو گذاشتم رو سینش و مثل همیشه شروع کردم به گوش دادن ضربان قلبش با بغض گفتم: +نمیبخشم اگه بخواد کسی این بغلو ازم بگیره نمیبخشم کسی که بخواد تورو ازم بگی ره نمیبخشم. سهیل با نگرانی نگاهی بهم انداختو گفت: _ آوای من چرا باید کسی منو از تو بگیره مگه من میزارم خانم کوچولوی من +آره میشه من دارم دیونهههه میشم لیندا اومده بود امروز اینجا میگفت…