دانلود رمان مسافر سفارشی(دو جلدی) از عاطفه منجزی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
چه زیبا پنداشتم که ازدواج کردم و بچه دار خواهم شد با دامادی در قاب تصویر گوشی و اجبار خانواده ام و خانواده اش برای این ازدواج راهی شدم به دیار او تنهای تنها و مژده عشق به خود دادم اما… گویا شاهزاده سوار بر اسب من صاحبی دارد به نام مافیا و او با تفکر سپر کردن من، با من ازدواج کرده است اما او مرا نمی شناسد اگر اون شاه نشین کژاوه مافیاس به او نشان خواهم داد چه کسی می تواند ملکه مافیا باشد و او را از جایی خواهم زد که فکرش را نخواهد کرد، من… او را … از قلبش نشانه خواهم گرفت و انتقام آرزو های از دست رفته ام را نشانش خواهم داد…
خلاصه رمان مسافر سفارشی
چه خبره؟!… این همه آدم اومدن فرودگاه که چی بشه آخه؟!… مامان در حالی که از راه دور برای عمه و شوهر عمه ی امیر سری به نشانه ی آشنایی خم و راست می کرد، از فرصت استفاده برد: -بایدم بیان، دارن عروس می فرسته برای شازده پسرشون، پس میخواستی نیان؟! عینهو زن بیوه همین طور بی سر و صدا راهیت کنیم بری؟!
مخم سوت کشید! زن بیوه؟!… بعد از آن جشن مجلل و با شکوه در هتل و آن همه برو بیا و خرید های هنگفت و هزینه های سرسام آور، مامان هنوز راضی نشده بود؟! جدا از اقوام امیر، حضور دسته جمعی مشایعت کنندگان خانواده خودمان، در برابر مشایعت کنندگان خانواده امیر، رو سفیدمان کرده بود! شاید بدرقه ام از طرف خانواده ی کیانی از احترام بود اما …