دانلود رمان شلیک به خورشید از فاطمه زایری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
«دریا تجلی» طراح لباس عروسیست که از لباسهای سپید و مراسمهای ازدواج، خاطرهی خوبی ندارد. او پنجسال پیش، در شب عروسیاش تصمیم به کشتن داماد گرفته و سپیدی لباس عروسش را با خونِ مرد مورد علاقهاش رنگین کرده است! اما هیچچیز آنطور که دریا تصور میکند پیش نمیرود! «یونس» زنده میمانَد و پنج سال بعد، برای فهمیدن دلایل دریا و گرفتن انتقام برمیگردد؛ آنهم درست زمانی که دریا وسطِ یک رابطهی عاشقانه با مرد دیگریست
خلاصه رمان شلیک به خورشید
تو دختر باهوشی هستی. فرشته جا خورد از صراحت او؛ اما لحظه ای بعد وقتی که اثری از شوخی در صورتش پیدا نکرد، احساس خوشحالی کرد. خوب بود که تنها .نبود اینکه کسی همراه با او از دریا خوشش نمی آمد باعث میشد احساس کند که بیزاری اش نسبت به دختری که او را ندیده بود؛ آنقدرها هم بیهوده و بی راه نیست. سعی کرد لبخند پر شعفش را مخفی کند که همان موقع با ورود طاها ماجرای دریا و کنایه ی محراب را فراموش کرد. با لبخند به سویش قدم برداشت؛ اما همینکه خواست صدایش کند…
با دیدن صورت برزخی اش از حرکت ایستاد. طاها هاج و واج به اطراف نگاه کرد و در جواب سلام و استقبال مهمان هایی که معلوم نبود چطور سر از خانه اش در آورده بودند فقط سر تکان داد مستقیم راه را به سمت هما رفت و از زیر بازویش گرفت او را کشید و زیر گوشش گفت: من احمق دوباره به تو اعتماد کردم، آره؟ هما با خون سردی همراه او شد و در جواب نگاه هایی که دنبالشان می کرد، گفت عذرخواهی میکنم به کاری پیش اومده. شما از خودتون پذیرایی کنید. ما برمی گردیم. طاها به زحمت جلوی فریادش را گرفت.
سعی کرد جلوی مردم جنگ راه نیفتد. او را سریع از سالن بیرون برد و به محض اینکه از زیر نگاه مهمان ها فرار کرد هلش داد جلو و با صدایی کنترل شده غرید چه خبره اینجا؟ تو چیکار کردی باز؟ تا آن لحظه از مهمانی هما تصوری داشت شبیه به یک مهمانی یا دورهمی کوچک با خانواده خواهرش؛ نه اینکه هما تمام خویشاوندان، دوستان و اطرافیان را بریزد داخله خانه و بخواهد زمین را از زیر پای دختری که سال ها بزرگ کرده بود بیرون بکشد.