دانلود رمان دیوانه و سرگشته از محیا نگهبان با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
من آرمین افخم! مردی ۳۴ ساله و صاحب هولدینگ افخم! تاجر معروف ایرانی! عاشق دلارا، دخترِ خدمتکار خونمون میشم! دختری ساده و مظلوم که بعد از مرگ مادرش پاش به اون خونه باز میشه. خونه ایی که میشه جهنم دلی، تا زمانی که مال من بشه، اما این تازه شروع ماجراست، درست شب عروسی من متوجه بیماری میشم که دلی به اون مبتلاست…
خلاصه رمان دیوانه و سرگشته
من میام سمتت عوقت میگیره! جلوتر می آید و نفسم توی سینه حبس می شود – میخوام بوست کنم چندشت میشه؟ نزدیکتر می آید و پشت پاهایم که به دیوار سرد اتاق میخورد راه فرار را تمام شده می دانم – من که میام پیشت بالا میاری؟ چشم هایش سرخ است و لحن صدا یش پر از عجز و خستگی. یک دستش را بالا می اورد و آن را کنار گوشم به دیوار تکیه میزند و من از ترس کتک های همیشگی اش در خودم جمع میشوم.
– چه جوری حالیت کنم که ا ین دل لامصب می خوادت؟ دست دیگرش بالا می آید و انگشت اشاره اش را آرام روی صورتم میکشد چه جوری بفهمونمت که دلم لک میزنه برات؟ چه جوری حالیت کنم که اون چشم های سگ مصبت منو از پا درآورده! من بیشرف عوضی که از فرت پس زدن هات دست قلم شدم روت بلند میشه! زبانم به کامم چسبیده و حتی نمی توانم کلامی حرف بزنم. تموم کن دلی! تموم کن این بازی مسخره رو که راه انداختی…