دانلود رمان نوشناز از شیوا اسفندی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نوشناز اصلا تو نخ ازدواج نیست راستش رو بخوایید از ازدواج میترسه آخه اون به باکره بودنش شک داره… و پسره هم اصرار داره و هر روز کلی پیغام و پسغوم برای ازدواج البته به ظاهر کار سورن قصه ماست اما در اصل همه کار پدرشه واِلا برای سورن اصلا مهم نیست که طرفش کی هست وکاملا بیخیال و اهل دختر بازیه…
خلاصه رمان نوشناز
از اون روز ۲ سال گذشت… شخصی که بابام باهاش تصادف کرد از همون روز شد دوست خانوادگیمون اما هیچ وقت پسرش رو ندیدم حتی شبی که بعد از دو سال اومدن برای خواستگاری… هر وقت من اجازه بدم پسرشونم میارن… من به خودم قول دادم هیچ وقت ازدواج نکنم از اون روز نوشیِ همه تغییر کرد به قول مامانم خانم تر شد اما بابام همیشه نگرانم بود از اون روز دیگه نذاشتم بابام بوسم کنه دیگه وقتی تو امتحانا نمره کم میاوردم رو شونه های بابام اشک نمی ریختم…
اون پسر نامرد کارش با و نهایت پستی و نامردی کرد و رفت و من یه با و عمر دلشوره تنها گذاشت… حالا دیگه کی باورش می شه که نوشی نوشنازی که همه از پاک بودنش دم می زنن یه تو پارتی خودش رو از دست داد… اینم بود داستان من که حالا دو سال ازش میگذره… حالا دیگه برم سر اصل مطلب نمی دونم چرا این پسره انقدر سمجِ چه خوش سلیقه ام هست هر روز یه گلایی می فرسته آب از دهان آدم را میفته… فکر کنم باید بگم یه روز بیان خصوصی یه جوری با پسره حرف بزنم که دمش و بزاره رو کولش بره…
من: مامانم بهشون بگو بیان تا ببینم دنیا دست کیه… اما دارم می گم گفتم نه بعدا بابا نگه دخترم آبروی من و برده دوستیم بهم ریختا… هر چند من از قیافه بابای پسر اصلا خوشم نمی یاد مامای: قربونت بره مامی بابا می گه خیلی خوشتیپه از همون مدلایی که دوست داری قیافشم که می گه به مامانش برده دیدی که مامانش چقدر ملوسه؟/ باشه من الان زنگ می زنم بابات واسه شب قرار بزارن… من: آره مامان جان منم صورتم بکنم دفتر نقاشی ملوس میشم … چقدرم عجله داریدا…