دانلود رمان دختری با اسانس سیگار از محدثه فارسی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان ما راجب دختری از جنس شرقه… دختری که از جنس سیگاره..! دختری که مردونه بزرگ شد و مردونه زندگی کرد… ولی تنها مشکلش انتقامی بود که چشمانش را کور کرده بود! و اما یک پسر… پسری که باچشمان سیاهش حسابی دل این دخترک را قلقلک می دهد… می خوایم باهم این ماجرا رو دنبال کنیم تا ببینیم آیا دخترک موفق به انتقام گیری می شود یانه؟…
خلاصه رمان دختری با اسانس سیگار
باچشم دنبال مهراد می گردم. امشب سپردم خیلی مراقبش باشن چون ممکنه برای جریحه دار کردن من بخوان صدمه ای بهش بزنن… باخنده داشت داستانی برای اطرافیانش می گفت… لبخند میزنم… خوشحالم خوشحاله… _حاضری؟ به سمتش برمی گردم… سرمو تکون میدم… عصاشو دستش میگیره و بلند میشه… _آقایون و خانوم ها! همه سکوت میکنن… منتظر به ادامه حرفاش گوش میدم _امشب میخوام ستاره این مجلس و بهتون معرفی کنم…
کسی که انقدر توانایی داره که میتونه هر وقت دلش خواست هرکسیو نابود کنه… این شخص کسی نیست جز… دستشو گرفت سمت من… و ادامه داد: مهرال رادمهر… دختر جوان و باتجربه شرقی… بلند میشم… همه دست و سوت و جیغ میزدن… لبخند مغرورانه ای زدم و سرم و کمی پایین اوردم به نشونه احترام… من_ من مهرال رادمهر هستم… دختری که از جنس شرقه… دختری که سفت و محکمه… کسی نمیتونه باغرورم بازی کنه چون دقیقا غرورشو هدف میگیرم و به آتیش میکشم…
ممکنه خیلی ازشما قصد جونم یااموالم رو داشته باشید… ولی من ازهمینجا اعلام می کنم برابری بامن مساویست با باخت… و یک موردی که خیلی روش تاکید دارم… صدمه زدن و عصبی کردن من ازطریق اذیت و آزار خانوادم… مساویست با…..*مرگ. صدای همهمه بلند شد… همه مشغول صحبت شده بودن… انقدر جدی حرفام و میزدم که کسی جرات نفس کشیدن نداشت… تمام مدت کیارش ستوده باکنجکاوی بهم خیره شده بود… حس خوبی به این نگاهاش نداشتم ادامه دادم…