دانلود رمان دبیرستان عاشقی (سه جلدی) از دنیز با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دنیز دختر نیمه ترک نیمه ایرانیه که برای ادامه تحصیل به ترکیه سفر می کنه تا دوران دبیرستانش رو در فضای بازتری مثل ترکیه بگذرونه و اونجا به مدرسه شبانه روزی میره و توی خوابگاه می مونه اما از بخت بدش بین دوتا پسر شاخ مدرسه شون که اتفاقا توی خوابگاه مقابل شون زندگی می کنند گیر میفته و هر روز یه ماجرای جدید واسش پیش میاد…
خلاصه رمان دبیرستان عاشقی
چقدر خوب بود که سینان بود، فرشته نجات من. اون و ایهان دوتا دوست صمیمی بودن، مثل دوتا برادر. صمیمیت بینشون افسانه ای بود، جونشونو واسه همدیگه می دادن. سینان و ایهان ستاره های مدرسه بودن و چشم تمام دخترای اونجا دنبالشون بود، سینان چشم آبی و مو بور بود، زیبا و اروپایی. آیهان اما با موهای مشکی و چشمای مشکی تر و چهره شرقی جذاب بود و نفس گیر. جذابیتش یه جورایی ترسناک بود، به چشماش که خیره میشدی احساس خرگوشی رو داشتی که خیره چشمای مار شده.
دخترای مدرسه همشون دنبالشون بودن ولی چشم سینان و ایهان منه ساده رو گرفته بود. منی که اصلا تو خط پسر و این جور روابط نبودم و سرم تو درس و کتاب بود. ایهان از روز اول اذیتم می کرد، همیشه می گفت من فقط مال اونم و باید ازش اطاعت کنم، همش ازم خواسته های نا معقول داشت، همیشه می گفت لباساشو اتو کنم و کفشاشو واکس بزنم، اوایل برام واقعا این رفتارش عجیب بود، کاری به کارش نداشتم اما همیشه ازش می ترسیدم واسه همین حتی جرئت نه گفتن بهش رو هم نداشتم.
واسه همین ازش اطاعت می کردم. از همه بدتر چشماش بود که توان مقابله باهاشو نداشتم، نافذ بود و تا ته ته روح ادمو میخوند. ولی من یه برگ برنده داشتم، سینان! اون همیشه می رسید و منو از دستش نجات می داد من مثل یه داداش و یه حامی دوستش داشتم، نمیشد دوستش نداشت، نمیشد شیفتش نشد. بهش کشش داشتم اما اونی نبود که سینان می خواست باشه. سینان واقعا دیوونه وار عاشقم بود، از سال اول دبیرستان تا الان که سال آخریم، ناراحت بودم که حسی بهش نداشتم و مقابل ابراز علاقه هاش معذب میشدم….