دانلود رمان حصاری بخاطر گذشته ام با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
زندگی که سال هاست دست های خوش بختی را در دست های زمستانی دخترکی نگذاشته است. دخترکی که سال هاست سر شار از غم،نا امیدی،تنهایی شده است.دخترکی با داغ بازیچه شدن.عاشقی شکست خورده. مردی از جنس عدالت،عاشق و عشق باخته. نامردی از جنس شیطانی، نامردی بی همتا. و مردی غرق در خطا،در عین حال پاک تر از آب زلال. با ما همراه باشید تا رسیدن به مقصد آرامش زندگی آریسا موحد.دختری که بین گذشته و آینده اش به دست نا مردی در هم گره خورده اند. دخترک ناامیدمان، قسمت کدام سه مرد مهم زندگیش می شود؟
خلاصه رمان حصاری بخاطر گذشته ام
سرم رو به سمت پنجره چرخوندم دستام رو جلوی سینم گره زدم، مثلا با این ژستم میخواستم بگم من قهرم آره جون عمم، داشتم فکر میکردم چقدر ناز بکنم برای یسنا و چی ازش کش برم که یک دفعه در ماشین باز شد. تکون شدیدی از ترس خوردم و سریع سرم و برگردوندم و درست نشستم، دستای گره خورده روی سینم هم باز کرم و اویزون کنارم گذاشتم. سنگینی نگاه شاهین رو حس میکردم فکر کنم از آیینه داشت به من نگاه میکرد…
منم که بی جرعت چشمام رو حول همه چی میچرخوندم. الی آیینه چند دیقه ای به همون منوال تو سکوت و فرار من از نگاه کردن به شاهین گذشت، تا بالاخره ماشین رو روشن کرد و حرکت کرد نفس حبث شدم رو محکم بیرون فرستادم اخیش راحت شدم نیم نگاهی به یسنا که سرش پایین و چشماش بسته بود انداختم دختره ی بی خیال نفهم چه راحتم نشسته خوابش برده. نیم ساعتی بود که توی جاده خاکی دور خودمون میچرخیدیم که بالاخره بعد کلی روندن و دردسر جاده اصلی پیدا شد.
شاهین جی پی اس گوشیش رو روشن کرده بود و به کمک همون تونست راه و پیدا کنه مگرنه معلوم نبود تا کی باید گرفتار این جاده خاکی بی سر و ته می بودیم ماشین که روی آسفالت افتاد گوشی رو محکم پرت کرد جوری که خورد به در سمت شاگرد و افتاد زیر ، صندلی فکر کنم فاتحه گوشی خونده شد. انگشتاش جوری دور فرمون سفت پیچیده شده بودن که یک لحظه حس کردم اون رو با گلوی من اشتباه گرفته وای خدایا چرا این عصبانیتش ته نمی کشه؟