دانلود رمان آرکا از ناشناس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
یک هکر دروغ رو دوست نداره و احتمالا با یک دروغ ساده کل رابطهاش رو با شما خراب می کنه! فهمیدن حقیقت هم براش سخت نیست. چون به داخل هر چیزی (ذهنتون یا سیستمتون … ) به راحتی دسترسی داره، پس بهتره همیشه باهاش صادق باشید یا ازش فاصله بگیرید…! البته فاصله گرفتن به نفع تونه، چون: ” بودن با یک هکر به شدت خطرناکه ”
خلاصه رمان آرکا
شام و که خوردیم، نیکان با گفتن اینکه یه سری کارای مهم داره، به اتاقش رفت و مامان هم نشست پای سریالی که از شبکه سه پخش می شد. من هم چون از اول این سلایر رو ندیده بودم و سر ازش در نمیاوردم، ناچارا به اتاقم رفتم و ترجیح دادم با گوشیم ور برم و یا حداقل بخوابم! همین که اینترنتم رو روشن کردم، دیدم یه ایمیل دارم. خوشحال از این بابت که شاید دنیل باشه، ایمیل رو باز کردم که دیدم از فرد ناشناسیه! “ سلام پیشی کوچولو! ببینم اوضاعت در چه حاله؟ “ لعنتی… آخه آدرس ایمیل من رو از کجا آورده بود؟ جوابی ندادم که پیام بعدی فرستاده شد.
اینبار با لحنی تهدید آمیز. “ امیدوارم توصیه های امروز من رو فراموش نکرده باشی! “ با دستای لرزون براش نوشتم: “ چرا دست از سرم بر نمی داری؟ “ مثل اینکه پای گوشی خوابیده بود، چون خیلی سریع جواب داد: “ چون بازی باهات برام لذت بخش “ “ حالم ازت بهم می خوره… خیلی موجود چندشی هستی! فکر کردی تا کی می تونی به این رویه ادامه بدی؟ بالاخره مثل بقیه دستگیر میشی “ روی تخت دراز کشیدم و منتظر جوابش، به صفحه گوشیم چشم دوختم. هرچی منتظر موندم، پیامی ازش نیومد! درست زمانی که تصمیم گرفتم گوشیم رو خاموش کنم و بخوابم، بالاخره جواب داد.
“ تو نمی خواد نگران من باشی دخی! من بلدم چه طور عمل کنم تا جایی گیر نیوفتم… الانم بهتره که فقط حواست به خودت باشه چون به محض اینکه حرفای تو راهرو رو فراموش کنی، میام سراغت… شبت شیک چشم زمردی “ با حرص گوشیم و خاموش کردم و کنارم روی تخت انداختم. استرس کار و مشغله فکری راحت میشم، اما با پیدا شدن سر و فکر می کردم اگه بیام ایران و پیش خانوادم بمونم، از اون همه کله ی مهراب و ورودش به زندگیم، همون یه ذره آرامشی رو هم که داشتم از دست دادم. حداقل در لندن که زندگی می کردم، نگران جونم نبودم!