دانلود رمان دیکتاتور (جلد دوم) از پنلوپه اسکای با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سیانا برای نجات جون پدرش مجبور میشه با مردی خشن و ثروتمند رابطه داشته باشه و اونو بعد از وابسته کردن به خودش فریب بده.. ولی کیتو که کم کم نسبت به سیانا احساس پیدا کرده از نقشه اون مطلع میشه و تصمیم میگیره همون لحظه ماشه رو بکشه و اعدامش کنه اما…
خلاصه رمان دیکتاتور
سیانا؛ مردها وسایلمو از خونه ام جمع کردند و به عمارت سه طبقه در توسکانی آوردند. تمام لباس هام و چیز هایی رو که فکر کرده بودند ضروریه برداشته بودند. بهم حق انتخابی داده نشد. خونه ام بی سکنه باقی می موند. لندن بالاخره می فهمید من گم شدم و کیتو هنوزم زنده است. احتمالا تصور می کرد مرده ام مگر اینکه شایعات فرزندِ کیتو به گوشش می رسید. اینجوری خیالش راحت میشد که حالم خوبه. حداقل تا نه ماه دیگه. اتاق خوابم شامل یک سرویس شخصی بود.
یک نشیمن کوچک، و یک بالکن که به مناطق جلویی ملک کیتو اشراف داشت. اون صاحب هکتار ها زمین بود و پول زیادی بابت دیوار بلندی که دور تا دور خونه رو احاطه می کرد و پیچک های سبز روی سنگ آهکی اش بالا می رفتند پرداخته بود. هر کس دیگه ای جای من بود فکر می کرد تو بهشته. ولی من میدونستم توی یه زندانم. کیتو سه روز بود که باهام حرف نزده بود. یا توی اتاق خوابش میموند یا خونه رو به قصد کار ترک می کرد. عملا اون نمی تونست تا ابد ازم دوری کنه، ولی اگه به همین روش پیش می رفت، شایدم می تونست.
بدون اینکه حتی یکباربهم نگاه کنه فقط صبر می کرد تا نه ماه دیگه بچه رو بهش تحویل بدم. لبه ی تخت نشستم و دستمو رو شکمم گذاشتم. بدون هیچ تغییر قابل توجهی، مثل همیشه صاف بود. ولی دستم یه زندگی درحال رشد رو احساس می کرد، پسر یا دختری که قصدی برای حضورشون نداشتم. جلوگیری از بارداریم همیشه به قوت خودش باقی بود ولی دکتر ها می گفتند تنها نود و نه درد موثره. احتمالا کیتو همون یک درصد محسوب میشد. زیبا ترین اتفاق دنیا برام رخ داده بود، ولی…