دانلود رمان با خیالت می رقصم از لیلا حمید با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
در آموزشگاه را باز کرد و پا به خیابان گذاشت. احساس سبکی داشت. انگار بار ی از رو ی دوشش برداشته شده بود. حالا دغدغه هایش تمام شده بود. در دلش از خوشحالی و هیجان کیلوکیلو قند آب میشد. دلش می خواست در خیابان چرخ بزند و بخندد. دلش می خواست به روی همه ی مردم لبخند هدیه دهد و شادی خیرات کند…
خلاصه رمان با خیالت می رقصم
داغی آفتاب به صورتش خورد. دستش را روی پیشانی گذاشت و سایه بان درست کرد تا نور چشم هایش را آزار ندهد. رو به دوستش آزاده گفت: _تابستون داره تموم میشه، هوا خیال نداره یه کم کوتاه بیاد. همچین حرارت میزنه انگار اردوی آماده سازی واسه جهنمه! آزاده با حرکت سر تأیید کرد: _امسال تابستون خیلی گرمی داشتیم. همیشه این موقع سال هوا یه کم خنک میشد. هنوز می طلبه مانتو نخی گشاد بپوشیم بدون هیچی زیرش! رو به آزاده ابرویی بالا انداخت و با لبخندی شیطنت آمیز گفت:
_بدون هیچی؟ چه کیفی بکنه علی! آزاده خندید و زیپ کیفش را باز کرد: _منحرف!.. منظورم هیچی هیچی نبود. اونو که تو جهنمم باید پوشید. لباس بدون اون جلوه ش رو از دست میده… چندشم میشه از این پیر زنایی که لباس زیر نمی بندن! خندید و همانطور که آماده بود تا در ماشین باز شود و سوار شود گفت: _موافقم… آزاده در کیفش، سوئیچ ماشین را جستجو کرد و گفت: _میگم خوش به حال مردا… از هفت دولت راحتن… حالا ما… به قول علی موقع لباس عوض کردن باید ده صفحه ورق
بزنیم!
دوباره چشمانش طرح شیطنت گرفت: _علی یکی یکی ورق میزنه و میشماره؟ جااان! آزاده در ماشین را باز کرد و ضمن سوار شدن گفت: _چته فروز؟ امروز زیادی کبکت خروس می خونه! شنگولی! لب های نازک فروز انحنا برداشت و دندان های زیبایش را نمایش داد: _بگم میگی بی جنبه! _ناز می کنی؟ _آره… بهروز که نازمو نمی کشه، حداقل تو نازمو بکش. آزاده ماشین را روشن کرد و با تمسخر گفت: _کشیدم… بگو حالا! ستاره ها در چشمان رنگ شب فروز درخشیدند؛ با هیجانی وافر گفت…