دانلود رمان شهر پائیزی از مهین عبدی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نمیدونم چرا! اولین باری نیست دختری و میبینم که صورت زیبایی داره ولی این دختر ته چشماش چیزی داره که جذبت می کنه لعنتی! اصلا فکرشو نمیکردم اینجوری رو دست بخورم، دلش جایی میان آن عطر شیرین و ملایم، که او را می برند میان علف ها و گل های تازه نوشکفته بهاری! حس باد خنک و ملایمی که لابلای علف ها میمیچد و روحت را به یغما میبرد! از آن عطرها و حس خوشی که دوست داری روی آن علف ها دراز کشیده و خنکای اول صبح و شبنم های ریز و درشتی که روی آنها جا خوش کرده را به خیس شدن لباس هایت به جان بخری…
خلاصه رمان شهر پائیزی
وسایل طراحیش را با عجله درون کوله پشتیش ریخته و سرسری لباس هایش را پوشیده؛ نگاهی به صورت خود درون آینه میکند و به خود میگوید همینجوریشم مورد تاییدی عشقم حالا چه از اون آبرنگا بهت بزنم یا نزنم؛ چشمکی حواله تصویر خودش درون آینه می کند، از آینه دل می کند و به سمت میز کامپیوتر کانتردارش رفته و گوشیش را بر می دارد و در آخر نگاهی کلی به اتاقش کرده و با سرعت راهی آشپزخانه می شود؛ عزیزجان و آقاجانش را میبیند که روی صندلی های میز وسط آشپزخانه نشسته و مشغول خوردن صبحانه شان هستند؛ به مانند همیشه
سلامی پر انرژی داده و ابتدا دست آقاجانش را… می بوسد و بعد صورت عزیز جانش را؛ صندلیه کنار آقاجانش را بیرون کشیده و در حالی که می نشیند… آن ها هم با روی باز و خندان جواب سلام او را می دهند؛ سارا با همان تن صدای خندان و شادش حالشان را می پرسد، آقاجانش به مانند همیشه با آرامش خاص خودش، استکان چائیش را روی میز قرار می دهد و جواب دردانه دخترش را هم می دهد، صبح توام بخیر دردونه، ما که خوبیم الحمدالله، تو چطوری بابا جان. _من که شما رو میبینم عالیم، مگه میشه شما دو تا لیلی و مجنون و دید و خوب نبود، و بعد از
گفتن حرفش چشمکی به آن دو میزند… عزیز جان و آقاجانش در حالی که می خندند هر کدام حرفی را به شیطنت او می زنند. _ای آتیش پاره، خدا تو و برادر تو واسمون حفظ کنه که بی وجود شما این خونه سوت و کور، عزیز جانش این حرف را گفته و چای شیرین سارا را مقابلش می گذارد، حاج یدالله اخمی کرده و مهربانو را در حالی که ظرف کره و عسل را مقابل سارا میگذارد، مخاطب سخن خود قرار می دهد، بله دیگه، دست شما درد نکنه مهربانو خانوم حالا ما اینجا هیچ شدیم دیگه خدا فقط این میوه های زندگی و حفظ کنه؟ با همان اخم تصنعیش…