دانلود رمان جن عزیز من از شاذه با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
خانواده نازگل بعد از سه بار نامزدی نافرجام او تصمیم میگیرند از آن شهر بروند تا اینکه پیرزن همسایه آنها که نازگل همیشه برای درددل پیش او میرود به میمیرد و خانه ای ویلایی را برای او ارث می گذارد. تمام همسایه ها میگویند آن خانه جن دارد ولی نازگل که اعتقادی به این حرفا ندارد به آن خانه میرود. در بدو ورود به خانه جوان زیبای سفید پوشی را میبیند که…
خلاصه رمان جن عزیز من
نازگل مدتی پست در ایستاد. بعد تصمیم گرفت پیشاپیش فکرش را نکند، و به خانه برگشت. صبح روز دوشنبه با مدارک لازم به دفتر وکیل رفت. وکیل با شهادت دو کار آموزی که در دفترش بودند سند را به نام نازگل کرد. هفتصد و پنجاه هزار تومان پول نقد، به همراه سند و کلید خانه را به او داد، نازگل بعد از حدود هزار تا امضا مثل خواب زده ها دفتر را ترک کرد. بیرون یکی از کارآموزها که بدرقه اش می کرد گفت: «من دیروز سری به اون خونه زدم، هم برای اینکه از سند مطمئن شم،
هم برای اینکه براتون کروکی بکشم. نمی خوام بترسونمتون ولی میگن اون خونه جن زده است. خود دانید ولی از من گفتن بود. آخه خودم هم درو که باز کردم صداهای عجیبی شنیدم، همسایه ها میگن شما از تو خونه صدای گیتار میاد.» نازگل خندید، در دل گفت: «مردم کی می خوان دست از خرافات بردارن؟» بیشتر راه را با مترو رفت، یک مقدار هم با تاکسی، و بالاخره کوچه پس کوچه ها را پیاده رفت. در خیالش خانه ای متروکه با دری کوچک و قدیمی می دید.
که باغچه اش خشک شده و کف آن را علف های هرز پوشانده است. صدای هوهوی باد لای شاخه های درخت ها و علف های خشک، یا وقتی در و پنجره های شکسته را به هم میکوبد حتما ترسناک است! خنده اش گرفت. بیخود نیست مردم خیال می کنند خونه جن دارد. فکر کرد اگر خانه قابل سکونت باشد با چند تا از بچه های خوابگاه تا آخر دوره دانشجویی در آن ساکن شوند. کوچه ها آرام و پر از درخت بود. هوا حتی توی سایه هم گرم بود، انتهای کوچه بن بست منزل خانم مظفر بود…