دانلود رمان حریم عشق از رویا خسرونجدی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نیکا به طور اتفاقی قسمت هایی از دفتر خاطرات یکی از بیماران پدر روانپزشکش را می خواند کیانوش پسر جذاب وزیبایی و بسیار ثروتمند بوده ولی از افسردگی شدیدی رنج میبرد و به خواهش یکی از دوستان پدرش به باغ ان ها می اید تا به طور مداوم تحتدرمان قرار بگیرد به گذشت زمان کیانوش کمی بهبود پیدا می کند و از ان خانه…
خلاصه رمان حریم عشق
به مجرد آنکه صدای بسته شدن در را شنیدم، بی اختیار پایم را روی پدال گاز فشردم. ماشین از جا کنده شد، زوزه کشان و با سرعت پیش رفت. اما هنوز به سر خیابان نرسیده پشیمان شدم، بلافاصله دور زدم و بجای اول خود بازگشتم اما او رفته بود. چند دقیقه ای همان جا ایستادم و بعد به ناچار بازگشتم. با وجودی که در شرکت کارهای بسیاری انتظارم را می کشید، به خانه آمدم قبل از هر کاری برای آنکه اعصابم کمی آرام گیرد، دوش آب سردی گرفتم و قهوه ای گرم و غلیظ نوشیدم. آنگاه روی تخت دراز کشیدم.
چشمانم را روی هم گذاشتم، فکر کردم دیگر همه چیز تمام شده است، درست مثل یک خواب. دیگر هرگز او را نخواهم دید، تمام نقشه هایم نقش بر آب شد چرا او حرف های مرا باور نکرد؟ من فکر می کردم او دختری است که می تواند زندگی ام را بسازد و تا عمر دارم همراهم باشد ، ولی او حتی لحظه ای هم این فکر را نکرد… سعی کردم بخوابم اما تلاشم بی ثمر بود. بی اختیار برخاستم بطرف پارکینگ رفتم، درست سر جای او داخل ماشین نشستم و پخش را روشن کردم موزیک ملایمی همراه با صدای نرم خواننده
که غزلی از حافظ را می خواند فضای داخل ماشین را پر کرد. بار دیگر چشم هایم را روی هم فشردم و همه آنچه را که اتفاق افتاده بود مجسم نمودم. احساس کردم صدای خواننده لحظه به لحظه دورتر می شود و پلک هایم سنگین می شود. زمانی که چشم هایم را گشودم ابتدا به ساعتم نگاه کردم. تقریبا دو ساعت خوابیده بودم. بلافاصله یاد او در خاطرم نقش بست. با خود اندیشیدم آن بار احوالپرسی را بهانه کردم، این بار چه کنم؟ حتی اگر بتوانم بار دیگر او را ببینم، مسلما مرا نخواهد پذیرفت…