دانلود رمان عشق محال او از شقایق دهقانپور با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آوا دختری است که برای ازدواج نکردن با پسر عموی خود با او و خانواده خود لجبازی می کند و وارد یک بازی می شود که سرنوشت او را رقم می زند و او با…. پایان خوش…
خلاصه رمان عشق محال او
امشب مهمون داشتیم، خانواده آقای شایان دوست دوران کودکی بابا میومدن خونمون. جدیداً واسه مهام پسرشون اومده بودن خواستگاری آرام. مهام پسر خیلی خوبی بود، مهربون و متشخص. ولی این آبجی ما هی میگه میخوام فکر کنم. کشته ما رو با این فکر کردنش! سر هر چیز کوچیکی کلی فکر می کنه. دقیقاً برعکس منه! هر چقدر که من شلوغم اون مثل اسمشه! کلا همه جوره بر عکس همیم من موهام خرمایی روشنه با یه پوست روشن ،لاغر و قدبلند. البته میگم لاغر یعنی هیکلم خیلی ورزشی و رو فرمه.
رنگ چشمامم عسلیه با لبای قلوه ای. آرام چشم و ابروش مشکیه مشکیه! ولی رنگ پوستش روشنه، تقریباً هم قدیم ولی آرام از من پر تره. و اما آقا آرسن برادر و پسر عزیزتر از جان خانه! ایشون قیافش به من رفته اخلاقش به آرام! یعنی منو آرام به اون رفتیم… موهاش قهوه ای تیرست، همینطور چشمای قهوه ای و ابروهای کم پشت اما خوش فرم و کشیده، دماغ کشیده و قلمی، با لب و دهن کوچیک… قد و هیکلم که… داداش خودمه دیگه مردونه و ورزشی! با صدای در نگاهم کشیده شد سمت در که
یکی از بیرون با ریموت بازش کرده بود.یکم منتظر موندم که دیدم ماشین آرسن اومد داخل باغ! چه حلال زاده هم هست. از ماشین که پیاده شد متوجه من نشد که کنار استخر نشستم! ای جونم این باز امروز کت و شلوار پوشیده! وقتی کت و شلوار می پوشید دلم براش ضعف می رفت هروقت اینطوری لباس می پوشید بهش می گفتم شبیه دکترای خارجی شدی که می خندید و می گفت چه ربطی داره! راستش خودمم نمیدونم چه ربطی داره ولی خب یه همچین چیزی میومد تو ذهنم دیگه! همینطور که داشت می رفت…