دانلود رمان پا قدم از یگانه اولادی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان درمورد زن جوانی به اسم آلاست که در بیست و سه سالگی با تو دلی که با پا قدمش همه ی زندگیشو بهم ریخته، سردرگم مونده… و سعید که در همه جا و هر زمان باید حواسش به آلا باشه تا به خودش و بچه ی توی شکمش آسیبی نرسونه….
خلاصه رمان پا قدم
آیفون خانه اش به صدا درامد… با تعجب به سمتش رفت و چهره ی خندان اشکان را پشت مانیتور دید و ابروهایش بالا رفت… در را باز کرد و ظرف کثیف لازانیا و ماگ نیمه خورده ی چایی و جا سیگاری پرش را به آشپزخانه برد و وقتی به هال برگشت اشکان را دسته گل به دست با یک جعبه شیرینی دم در دید و پشت سرش آلایی که عین ابر بهار اشک می ریخت… هاج و واج همانجا خشکش زد و ازینکه شلوارک پایش بود خجالت زده شد و فقط یک “بفرمایید” گفت و به اتاق خوابش رفت تا لباس هایش را تعویض کند…
زیر کتری را زیاد کرد و دوباره به هال برگشت و روبه روی زن و مرد جوان نشست که تناقض عجیبی داشتند… یکی خندان و بشاش ان دیگری گریان و غمگین! اشکان شروع کننده ی صحبت شد و با سرفه ای مصلحتی گلویش را صاف کرد: سعید جان ایشون آلا خانوم هستن همسر بنده… همسر جان ایشون هم سعید خان که ذکر و خیرشون همیشه هست… دید آلا گریه اش شدید تر شد و سرش پایین تر افتاد و مطمئن بود که حتی یک بار هم از لحظه ی ورودش نگاهش نکرده است…
تعجبش بیش از پیش بیشتر شد… اصلا نمی توانست معنای این رفتار و این مهمانی ناگهانی را بفهمد… اشکان جعبه ی دستمال کاغذی را به سمت آلا گرفت: سعید جان غرض از مزاحمت جریان از این قراره که ما امشب اومدیم خواستگاری جنابعالی… راستش دکترا آب پاکیو رو دست من ریختن… امشب با آلا اومدم که تو ببینیش… بیست و سه سالشه… لیسانس گرافیکش رو تازه گرفته… خانوم و خونه دار… آلا با سرش پایین افتاده دست لرزان و ظریفش را روی دست اشکان می گذارد: تمومش کن اشکان…