دانلود رمان کلاه داران از مرجان فریدی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
پنج تا دختر از جنس شیطنت و سادگی، پنج تا پسر از جنس خود خواهی و شیطنت، رمانی سراسر هیجان. شیطنت و سر انجام… عشق.
خلاصه رمان کلاه داران
رویا؛ شمارش معکوس ۱۲۳۴۵۶۷۸۹۱۰ بووووم با چشمای گرد در حالی که دستام و رو گوشام گذاشته بودم به ازمایشگاه متلاشی شده خیره شدم. باران -اااااه عجب دودی بلند شده. محیا – الی دمت جیز گل کاشتی. با شنیدن صدا ی ماشین اتش نشانی چشم از ازمایشگاه منفجر شده گرفتم و گفتم: -خب اینو می دونین که باید خسارت بدیم هستی – تف به این شانس فکر این جاشو نکرده بودم. الناز در حالی که اشک تو چشماش جمع شده بود گفت: -خدای من فکرشم نمی کردم بمبم کار کنه من به خودم افتخار می کنم.
همه مون با دهن باز نگاش می کردیم. رو به محیا گفتم: -اه ببند دهنتو دیگه اب دهنت اویزون شده. با دستم کلاهم و برداشتم و گفت م -مثل نقشه ی چند وقت پیشمون باید یکی چلاغ شه. قیافه ی همه شون رفت تو هم. -اه چیه قیافتون و مث انار چروک می کنین مجبوریم یه تصادف ساخته گی درست کنیم تا از بیمه خصارت بگیریم. -الناز- خدارو شکر من که راحتم اون بار زدین پای منو شکستین و دروغ صحنه سازیه یک تصادف و کردیم که بیمه بهمون پول بده به قیاقه ی محیاو هستی و باران نگاه کردم.
گفتم: باشه نوبت ماست باید کلاه کشی کنیم. محیا یهو دستشو گرفت سمت چپ دلش و گفت: -وای فکر نکنم بتونم دست و پام و بشکنم دلم درد می کنه. اپانتیسم داره می ترکه. یعنی دروغ به این تابلویی از کسی نشنیده بودم. با اخمای در هم گفتم: -اپانتیس سمت راست پینوکیو… با تعجب زود دستشو گذاشت سمت راست و گفت: -اخ اره این طرف بیشتر درد می کنه. با لبخند شرارت باری گفتم: -حالا که فکر می کنم می بینم اپانتیس سمت چپه. یکم مبهوت نگام کرد بعد با اخم گفت: -جهنم بیاید کلاه کشی کنیم…