دانلود رمان از بخشش تا آرزو از مهسا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان در مورد دختریه که صبرش زیاده. اعتقاد داره که هر چیزی حکمتی داره. سعی میکنه با بد و خوب زندگی بسازه. خواسته و ناخواسته وارد زندگیه جدیدی میشه. دختر خوبی که تاوان اشتباه دوستاش رو میده…
خلاصه رمان از بخشش تا آرزو
نگاهی به ساعت انداختم… دیگه باید علی پیداش میشد… رفتم توی آشپزخونه و برنج و قورمه سبزی ای رو که برای اولین بار درست کرده بودم؛ روی گاز گذاشتم تا گرم بشه… هنوز هیچ کدوممون ازش نخورده بودیم که ببینیم چه مزه ای میده… ولی مطمئن بودم که بد نشده… اینو از همون یک قاشقی که برای چشیدن نمکش خوردم فهمیدم. کلافه نگاهی به ساعت انداختم… دوازدده شب بود و هنوز علی نیومده بود خونه… منم امتحان رو بهانه کردم و نرفتم خونه ی مامان اینا…
خودم خوب می دانستم که امتحان بهانه اس… دلم شور میزد… خیلی وقت بود که علی به موقع میومد خونه…ولی اینبار دیر اومدنش باعث ایجاد ترس و دلشوره ای برای من شده بود. موبایلم رو برداشتم و رفتم توی حیاط… شماره ی علی رو گرفتم و منتظر موندن تا جواب بده… با ناامیدی تماس رو قطع کردم و دوباره گرفتم… این بار بعد از دو بوق صدای نازک زنی رو شنیدم… حس می کردم دست هایی دور گردنم حلقه شدن و دارن گلوم رو فشار میدن… باز همون حس لعنتی…
باز همون دلشوره ی لعنتی… به خودم لعنت فرستادم که انقدر نگرانش شدم… صدای «ال.. الوی… » زن برام درد آور بود… -الو… گیلدا… صدای منو می شنوی؟ حس می کردم قلبم از حرکت ایستاد. پس اون من رو می شناخت… نفس عمیقی کشیدم و با صدایی که به سختی در می اومد جواب دادم: -بله؟ -سلام عزیزم… خوبی؟ جواهرم… وای خدای من… حس می کردم دنیا رو بهم دادن… پس اون زن مادر علی بود… نا خوداگاه لبخندی صورتم رو پوشوند. -سلام مامان… خوبین شما؟ بابا ایرج خوبن…