دانلود رمان حس مات از دل آرا دشت بهشت با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان درباره سه خواهره که در کودکی مادرشون رو از دست دادن. پسر دوست پدرشان هم بعد از مرگ پدر و مادرش با اونها زندگی می کنه ابتدا یلدا یکی از دختر ها عاشق فرزین میشه و داستان به رسوایی می رسه اما فرزین راضی به ازدواج نیست و بعد خواهر دوم یاسمین به فرزین دل میبازه که باز هم ناکام می مونه و ازدواج می کنه…
خلاصه رمان حس مات
ساعت ده و سی دقیقه ی شب بود. چشم هایم می سوخت ولی مقاومت می کردم. منتظر بودم که الهه پستش را بگذارد. مدام صفحه ی جدیدی باز می کردم و خودم را سرگرم می کردم دوباره به صفحه ی رمان مشترکمان می رفتم، می خواستم مثل همیشه اولین نفری باشم که به پست الهه امتیاز می دهم (مثبت و تشکر مربوط به هر بخش از رمان). هر چه بود با هم رمان می نوشتیم و لازم بود هوای همدیگر را داشته باشیم. به در اتاقم ضربه خورد و قبل از اینکه جوابی بدهم گلناز سرش را داخل آورد.
بی حوصله به او زل زدم و او در حالی که موهای خرمایی اش را که از پدرش به ارث برده بود به پشت گوش هایش می راند گفت: – خاله، مامان یلدام می گه بگیر بخواب فردا صبح خواب نمونی. اخم کردم: – باشه. حالا برو. بدون حرف اضافه ای از اتاق خارج شد و در را هم بست. نفسم را کلافه فوت کردم و زیر لب غر زدم: – تا تقی به توقی می خوره قهر می کنه میاد اینجا! چه بساطی داریم! به کار من هم کار داره. و دوباره صفحه را بارگذاری کردم. خدا را شکر، پست را گذاشته بود.
امتیازش را دادم و سریع سیستم را خاموش کردم و به سمت تختم رفتم. هشت ماهی بود که به صورت آنلاین و مجازی رمان می نوشتم. و هر چند صفحه ای که تایپ می کردم را به صورت پست به صفحه رمانم می فرستادم. و حالا هم که با الهه رمان مشترک می نوشتیم. روی تخت دراز کشیدم؛ فردا روز اول کاری ام بود. هیچ حس خاصی نداشتم، شاید ته قلبم یک حس کوچک به معنی خوشحالی بود. آن هم به این خاطر که قرار بود حقوق بیشتری دریافت کنم. زمان زیادی از دنگ و فنگ هایی که به خاطر ورود به آموزش و پرورش کشیده ام نگذشته بود…