دانلود رمان تو یه اتفاق خوبی از سیده مهری هاشمی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سپاسِ نیکزاد یکی از بزرگ ترین شرکتهای واردات و صادراتِ میوه تو کشور رو داره، اون یه آدمِ خوش گذرونه و از ازدواج فراری، همهی زندگیش به کار کردن و خرج کردن واسه تفریحاتش گذشته و یه زندگیِ رو روال داره تا این که متنِ وصیت نامهی پدرش توسطِ عموش بهش اطلاع داده میشه و اون میفهمه که در واقع هیچی نداره و اگه قراره اموالی که از پدرش بهش رسیده به نامش بشه باید حتماً ازدواج کنه و مجبور میشه به عموش دروغ بگه که ازدواج کرده اما نمیدونه عموش که خارج از کشوره به ایران میاد تا رازی رو که سالها پنهون کردن به سپاس بگه. یه ماجرای تلخ در مورد تجاوزی که به مادرش شده و برادرزاده ی اون مرد تنها وسیلهی انتقام میشه…
خلاصه رمان تو یه اتفاق خوبی
واردِ سالن میشیم و خیلی زود پشتِ اولین میزی که خالیِ جا میگیریم، کفری لیوانِ آب رو دستش میدم تا کمی بخوره و به خودش بیاد، لیوان رو سمتِ دهنش میبره که همون پسرِ هم واردِ سالن میشه و مستقیم سمتِ مهرشادی که کمی اون ور تر از ما با اون تیپِ زیادی جذابش ایستاده میره و نمیفهمم چی میشه که آب میپره تو گلوی مهرانه و تا مرزِ خفه شدن پیش میره و من محکم پشتش میکوبم که دستش رو واسه متوقف کردنم بالا میگیره و میناله: – وای خدا آبروم رفت، پسرِ رفت پیشِ مهرشاد، وای وای.
لبم رو گاز میگیرم. – خیلی بد شد. اوضاع دقیقاً بد تر میشه وقتی که پسرِ با سر به ما اشاره میکنه و مهرشاد سمتمون میچرخه، رسماً دوست دارم از خجالت آب بشم، خودم رو پشتِ مهرانه ای که سرش رو تا رو سینه خم کرده میکشم، جفتمون قدرتِ نگاه کردن به سمتی که هستن رو نداریم که صدای مهرشاد دقیقاً از کنارمون به گوشم میرسه. – سلام خوشگلا. لبخندی رو لبم میشونم و نگاهش میکنم. – سلام مهرشاد خان، تولدتون مبارک. سری تکون میده. – ممنون عزیزم، چه قدر خوش حالم کردی اومدی.
– وظیفمه. – منو معرفی نمیکنی؟ همون پسرهست، مهرشاد دستش رو رو شونش میذاره و با دستِ دیگه به ما اشاره میکنه. – مهرانه خواهرم، نسیم خانوم از دوستان. به پسره اشاره میکنه. – امیر جان دستِ راستِ منو سپاس تو شرکت و یه رفیقِ با معرفت. پسرِ دستی یه پشتِ سرش میکشه. – شرمنده نکن داداش. – خوشبختم. نگاهم میکنه. – همچنین. – منم خوش حالم از آشناییتون. تو جواب دادن به مهرانه مکث میکنه و با لبخند میگه: – ممنون، منم همین طور…