دانلود رمان پارتی پر دردسر از مونسا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
بین موهای کیسی دست کشیدم ،ظاهرا که از مصدوم شدن من خیلی خوشحال بود! یه لحظه دمش رو زمین نمی ذاشت! خندیدم و کانال هارو بالا و پایین کردم… روی مسابقه والیبال نگه داشتم… مثلا می خواستم خودم رو گول بزنم. می خواستم ذهنم رو مشغول کنم… تا دوباره و دوباره و دوباره به اون رویای ظهر فکر نکنه! اما زهی خیال باطل! هنوز جای اون لبها روی پیشانی ام می سوخت! چطور ممکنه یه رویا انقدر واقعی باشه؟ بی حوصله کنترل رو برداشته و تلویزیون رو خاموش کردم.
خلاصه رمان پارتی پر دردسر
دستم رو به لبه مبل راحتی ام گرفته و با گذاشتن پام روی زمین به ارامی از جا بلند شدم که همزمان صدای تقه های ارومی به درب سالن خورد. با تعجب به ساعت روی دیوار خیره شدم… تقریبا نیمه شب شده بود! کی می تونه باشه؟ عصامو زیر بغلم گرفته و ارام به سمت در رفتم. اینجاست که ادم باید قدر سالمتیش رو بدونه و من چقدر غافل بودم! دستم به دستگیره رسید که کیسی پارس کرده و پاچه شلوارم رو به دندان کشید… _عه کیسی نکن…الان میفتما! چرا اینجوری میکنی تو! الان وقت بازیه؟
یکی از عصا هارو به دیوار تکیه داده و پاچه شلوارم رو از دهنش بیرون کشیدم. با دست به هال اشاره کرده و گفتم: _برو بشین اونجا !سریع! غرید و به گوشه هال رفت و نشست! دستگیره رو گرفتم و پایین کشیدم با باز کردن در متعجب به پرستو خیره شدم که دستش رو برای زدن زنگ بالا گرفته بود! _تو اینجا چیکار می کنی! من که به کیان گفتم… با دست کنارم زد و وارد خونه شد! _کیان سیخی چنده بابا !کارامو کردم اومدم! سری تکان دادم که گفت: _واقعا توقع نداشتی ولت کنم تنهایی که!…