دانلود رمان گناه نامدار از فرشته تات شهدوست با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ته تغاریم… پسری که از بین همهی پسرای من تابو شکسته و داره تکتک خط قرمزهای مادرشو رد میکنه. پسری به اسم نامدار… که شغل پرحاشیهش، این روزها تنها دغدغهی اونه. نامدارِ من، ماساژدرمانگره و چون کاربلد و زبر و زرنگه، بهش میگن معجزهگر.حالا چرا گفتم خط قرمز؟! چون گاهی مجبوره خلاف میلش، کارهایی رو انجام بده که با هدف اصلیش، یعنی درمانگری، منافات داره… و به نظرتون اون کارها چیه؟
خلاصه رمان گناه نامدار
نامدار بی توجه به حرف او دستش را با قدرت جلو کشید. گره ی شال کور شده و باز نمیشد. چهره اش از عصبانیت سرخ بود و داد میزد: یا همین حالا دستمو باز میکنید، یا… کار میدم دستتون… با ادامه ی حرفش، جمله در دهان نامدار ماسید! دختر سر اسلحه را روی شقیقه ی او گذاشته بود و با اخم میگفت: یا من ماشه رو می کشم و یه گلوله ی ناقابل خالی میکنم تو مغزت… چه طوره؟
نامدار با غضب به او زل زده بود. محکم پلک زد و با لحنی کلافه زیر لب گفت: دستمو باز کن. همین حالا… پریا نیشخند زد: شرمنده ماهی جون … راه نداره. نامدار با چشمانی باریک شده به او خیره شد و پرسید: ماهی جون کیه؟! مگه تو شاه گلشن نیستی؟ این را دلوان گفت و نامدار موشکافانه پاییدش: آشناهای شوکتین؟شما دو تا واسه اون کار میکنین؟ دلوان با مگسک سر اسلحه را رو به عقبه کشید. حرف دهنتو بفهم.
اون زنیکه احمق هیچ ربطی به ما نداره. نامدار با پوزخندی سرد، نگاه استهزا آمیزی به آن ها انداخت. صورتش از عرق خیس بود و میگفت: مشتری دربار گلشنی و به صاحبش فحش میدی؟ لابد اسمت هم مستعاره… لی لی. توقع داشتی از تو بهشت پیدات کنیم؟ جایی مردایی مثل تو معلومه کجاست…وسط خونه زنی مثل گلشن…اگر وانمود نمیکردم مشتری هستم، اجازه میدادی ببینمت؟