وب رمان
دانلود رمان بدون سانسور pdf
وب رمان
دانلود رمان مترسک pdf مهنوش مهسا

دانلود رمان مترسک pdf مهنوش مهسا بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان مترسک از مهنوش مهسا با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

امروز هم مثل روزهای دیگه به سمت شالیزار رفتم. هر روز مهمون صاحب شالیزار بودم اقای مترسک کنارش نشستم با لبخند بهش سلام کردم آقای مترسک در جوابم لبخندی زد. افتاب اذیتم می کرد دستم رو روی پیشونیم گذاشتم که مترسک به طرفم خم شد و جلوی افتاب رو گرفت. به این مهربونیش لبخندی زدم. _اقای مترسک حالت چطوره؟ تنها جوابش بهم باز هم لبخند زد..‌.

خلاصه رمان مترسک

سه ماه بعد… بالاخره جلسه تموم شد همه رفتن که اصلا حواسم نبود به حرفایی که زدن فقط فکر دریا بودم که هم خودش رو عذاب می داد هم منو ولی گاهی اوقات مهربون و شاد بود مثل همین دیشب که حالش خوب بود. (دیروز): با کرواتم ور می رفتم که اخرش هیچوقت یاد نگرفتم این کوفتی رو ببندم. دریا روی مبل نشسته بود و هر از گاهی یه نگاه بهم می نداخت و می خندید. دریا: _اخی با اون همه غرور یه کروات نمی تونه ببنده به طرفش رفتم بغلش کردم و روی اپن گذاشتمش.

_خوب تو که بلدی برای من ببند ریزه میزه خانم _بله که بلدم پس چی فکر کردی صبر کن برم تو اتاق بیام جایی نری ها _باشه همین جا میمونم بعد از چند دقیقه از اتاق بیرون اومدک سراغ گوشیش رو گرفت. باخنده مبل رو نشونش دادم. _الان برمی گردم _زیاد نگردی پیدا هم نکردی فدای سرت _نه خیرم از رنگ کرواتت خوشم نمیاد می خوام یکی دیگه بیارم _باشه هر چی تو بگی. بالاخره بعداز ده دقیقه برگشت با افتخار اومد کنارم وایساد دوباره گذاشتمش رو اپن که شروع کرد به بستن کروات که بعد از چهار بار سعی کردن کروات بست.

وقتی سرش اورد با بوسیدمش و خدافظی کردم. از فکر دیروز بیرون اومدم که خسته از دفتر بیرون زدم و به طرف پاتوق قدیمی رفتم. وقتی وارد شدم امیر به احترامم بلند شدکشاید هم فهمید یار همیشگیش بار زیادی روی دوشش هست. شروع کردم به حرف زدن از دختری که می پرستمش.
حرفام که تموم شد که سربلند کردم امیر مثل همیشه سکوت کرده بود حتی نظر نمی داد چه برسه به قضاوت شاید بخاطر همین بود امیر رو برای درد و دل کرد،ن انتخاب کرده بودم. خواستم برم که امیر مانعم شد و گفت: _ بشین…

دانلود رمان مترسک pdf مهنوش مهسا بدون دستکاری و سانسور

خلاصه کتاب
امروز هم مثل روزهای دیگه به سمت شالیزار رفتم. هر روز مهمون صاحب شالیزار بودم اقای مترسک کنارش نشستم با لبخند بهش سلام کردم آقای مترسک در جوابم لبخندی زد. افتاب اذیتم می کرد دستم رو روی پیشونیم گذاشتم که مترسک به طرفم خم شد و جلوی افتاب رو گرفت. به این مهربونیش لبخندی زدم. _اقای مترسک حالت چطوره؟ تنها جوابش بهم باز هم لبخند زد..‌.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    مترسک
  • ژانر
    دانلود رمان ,دانلود رمان عاشقانه,
  • نویسنده
    مهنوش مهسا
  • ویراستار
    مهنوش مهسا
  • طراح کاور
    وب رمان
  • صفحات
    398
  • منبع تایپ
    وب رمان
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
دیگر نوشته های
کامنت ها

موضوعات
دانلود رمان استاد خاص من pdf محیا داوودی بدون سانسور دانلود رمان آتش شبق pdf نیلوفر قائمی فر رایگان دانلود رمان آتش شبق pdf نیلوفر قائمی فر بدون سانسور رایگان دانلود رمان قربانی سلطنت pdf سارا موسوی بدون سانسور دانلود رمان قربانی سلطنت pdf سارا موسوی pdf دانلود رمان قربانی سلطنت pdf سارا موسوی رایگان دانلود رمان قربانی سلطنت pdf سارا موسوی بدون سانسور رایگان دانلود رمان استاد دانشجوی شیطون pdf ناشناس بدون سانسور دانلود رمان استاد دانشجوی شیطون pdf ناشناس pdf دانلود رمان استاد دانشجوی شیطون pdf ناشناس رایگان دانلود رمان استاد دانشجوی شیطون pdf ناشناس بدون سانسور رایگان دانلود رمان آتش شبق pdf نیلوفر قائمی فر pdf دانلود رمان آتش شبق pdf نیلوفر قائمی فر بدون سانسور دانلود رمان استاد خاص من pdf محیا داوودی رایگان دانلود رمان استاد خاص من pdf محیا داوودی بدون سانسور رایگان دانلود رمان استاد خاص من pdf محیا داوودی pdf دانلود رمان پارتی تا پایگاه pdf پارتی تا پایگاه محیا داوودی بدون سانسور دانلود رمان پارتی تا پایگاه pdf پارتی تا پایگاه محیا داوودی pdf دانلود رمان پارتی تا پایگاه pdf پارتی تا پایگاه محیا داوودی رایگان دانلود رمان پارتی تا پایگاه pdf پارتی تا پایگاه محیا داوودی بدون سانسور رایگان دانلود رمان مرد عروسکی pdf سیرا بدون سانسور دانلود رمان مرد عروسکی pdf سیرا pdf دانلود رمان مرد عروسکی pdf سیرا رایگان دانلود رمان مرد عروسکی pdf سیرا بدون سانسور رایگان دانلود رمان دلبر استاد pdf محیا داوودی بدون سانسور
درباره سایت
برترین سایت دانلود رمان
آمار سایت
  • 2070 نوشته
  • 6 برگه
  • 1 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.