دانلود رمان بغض غزل از فرخنده موحد راد با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان مربوط به دختر شیطونی به اسم غزل که حسابی تنبل و بانمکه که طرفدارای زیادی داره. دوست برادرش نیما که اسمش سهیل هستش چون خانواده ای نداره با این خانواده ارتباط گرم و صمیمی داره و عاشق خواهر بزرگ غزل عسل میشه که…
خلاصه رمان بغض غزل
هیچ وقت فکر نمی کردم برایم اینقدر سخت باشه. همیشه می گفتند بهترین روزهای عمر آدم دوران دبیرستان است، اما هیچ وقت منظورشون رو نفهمیدم. بعد از اینکه آخرین امتحانم رو تمام کردم دوست نداشتم از سر جلسه و از پشت میز و نیمکت بیرون بیایم ولی آن روز آخرین روزی بود که با بچه ها توی مدرسه کنار هم بودیم. باورش برایم سخت بود که منم بزرگ شده باشم و دیگر نخواهم به مدرسه برم البته هرچند می دونستم تابستان دوباره برمیگردم.
چون صد درصد دو، سه درس رو تجدید به ارمغان می آوردم. دلم گرفته بود، بغض کرده بودم ولی مجبور بودم برای آخرین بار با بچه ها این راه همیشگی را برگردم، راهی که دیگر هیچ وقت با بچه ها نمی اومدم و نمی رفتم. وقتی به خونه رسیدم کلافه و خسته بودم،حوصله ی هیچ چیز و هیچ کس رو نداشتم، حتی نیما، نیما برادرم و بیست و چهار ساله است. هر روز لحظه شماری می کردم تا از سر کار برگردد ولی اون روز حتی نمی خواستم نیما رو هم ببینم.
مسئولین مدرسه گفته بودند ده روز بعد برای گرفتن کارنامه بریم. اصلا دوست نداشتم زمان بگذرد و آن روز از راه برسد چون اصلا حوصله ی غرغر مامان و بابام رو نداشتم. خیلی دلم گرفته بود، تصمیم گرفتم برم سراغ عکس های دوران مدرسه و دوباره تجدید خاطره کنم. با دیدن هر عکس بغض گلویم رو می گرفت. باورم نمی شد که دیگر نه مدرسه می رفتم که بخوام با بچه ها باشم نه صفورا را می دیدم. صفورادوستم و همسایه ی ما بود که شش ماه قبل با علی ازدواج کرده و از این جا رفته بود…