دانلود رمان تقاص عاشقی از آذر یوسفی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ندا دختر مغرور و یتیمی که تو سن ۱۸ سالگی عاشق امیر ۲۱ ساله میشه…. بعد از مدتی… امیر ازین اعتماد ندا سو استفاده میکنه… ندا سرخورده و عصبانی و بی اعتماد از امیر میخواد که مسئولیت کارش رو برعهده بگیره و آبروشو حفظ کنه و امیر هم به خاطر عذاب وجدان و جبران از ندا حمایت میکنه و مجبور میشه عقدش کنه… این درحالیه که امیر معشوقه ای به نام نگار (دخترعموش)داره و عاشقشه و ندا هم ازاین موضوع باخبر میشه و از امیر به خاطر بازی با زندگیش و سرنوشتش متنفر میشه …
خلاصه رمان تقاص عاشقی
نسارو با یک دست میگیرم و درسالن رو باز میکنم. چراغ هارو روشن میکنم و بی توجه به امیر به سمت اتاق نسا میرم . نگاهی ب چهره ی معصوم و زیبای غرق در خوابش می اندازم . صورت سفید و چشمای درشت ومشکی رنگش من رو یاد بچگی های خودم می اندازه . نرم وکوتاه لپ های سفیدوتپلش رو می بوسم . آروم و با احتیاط ازخودم جداش میکنم و روی تخت صورتی رنگش میذارمش . بعد از نگاه کوتاه و پراز عشقی ب دخترکم چراغ اتاق روخاموش میکنم وب سالن برمی گردم.
کلافه و خسته شال رو ازروی سرم برمیدارم و باحالتی عصبی روی کاناپه پرتش میکنم. شب خیلی بدی بود ؛ بدکه نه.. بهتره بگم افتضاح بود. تازه نگاهم به امیر میوفته که چشماش رو بسته و سرش روبه کاناپه تکیه داده. هنوز لباساش رو در نیاورده و با همون لباسایی که توی عروسی تنش بود توی کاناپه فرو رفته بود. به نظر آروم میومد… ناخودآگاه پوزخندی روی لبام نشست و مثل تمام این یک سال و چندماه شروع به تیکه انداختن ونیش زدن کردم:_چیه؟ خوشحالی همه چی بهم خورده نه؟
معشوقه ی عزیزت شوهرنکرده آخه. بایدم خوشحال باشی. صدای کلافه وعصبانیش منوذره ای هم نمیترسونه: _یه لحظه دهنتو ببندبذار آرامش داشته باشیم؛ میشه؟ نگاهی به ابروهای گره خوردش میندازم و انگارمن هیچ جوره شکست نمیخورم. بااینکه دلم ازطرز نگاه کردن وحرف زدنش میگیره اماحتی ذره ای هم به روی خودم نمیارم و با غیض میگم: _دیگه داری حالمو بهم میزنی اینو میدونی؟ از جاش بلندمیشه و با بی خیالی به سمت اتاقش میره و همزمان میگه: _خیلی غرمیزنی! برو بخواب دست از سرمنم بردار…