دانلود رمان ماشه را بکش از فردوس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
فکر میکردم تمام چیزایی که تو زندگی نیاز دارم رو کنار خودم دارم: تفنگ، هلیکوپتر و برادرانم. البته بیشتر زنها آرزوی زندگی منو ندارن، اما بعد از چیزایی که دیدم و کارایی که انجام دادم، فکر نمیکنم که خودم هیچوقت آرزوی چیزای بیشتری داشته باشم. باشگاه موتورسواری “سوارانِ شبح” خانوادهی منه و من برای اونا هر کاری میکنم. میخوام اونا از هر خطری دور باشن. حتی اگه این خطر، خودم باشم.
خلاصه رمان ماشه را بکش
حداقل اتفاقی واسش نیفتاد هر چند نزدیک بود بیفته. هیچوقت یادم نمیره به حادثه کوچیک باعث شد مردی به خونسردی ساواج، که می تونست ساعتها بشینه و در مورد دختر مورد علاقه ش صحبت کنه و از برنامه هاش برای ازدواج بگه، یهو اون طوری از کوره در بره و تبدیل به یه آدم دیگه بشه بدترین قسمت تک تیرانداز بودن اینه که گاهی وقتا فقط باید نگاه کنی و هیچ کاری انجام ندی. که شامل این حادثه هم بود.
شن ساواج از ارتش خارج شد و خدا رو شکر همه ی بدنش سرجاش بود. و اون دختر، خب ساواج رو ترک کرد. و اگه الان اسم اون دختر رو جلوی ساواج بیاریم، بلند میشه و اتاق رو ترک می کنه. در مورد رئیس مطمئن نیستم چرا همیشه اینجاست. ولی امشب خوشحالم که اینجاست. امشب به دو تا از اعضای پنج آس برخورد کردم. رئیس و ساواج هر دو من رو بررسی می کنن تا مطمئن بشن آسیب ندیدم. ادامه میدم. ساواج غرغر میکنه لعنت به من…
وقتی دردسر بیاد پشت سر هم میاد. رئیس از پشت میزش می ایسته و اینو میگه. بعد از پشت میز بیرون میاد روی میز خم میشه تلفنش رو بر می داره و چند تا دکمه میزنه چند لحظه بعد اسکریب منشی و خزانه دار وارد اتاق میشه قبل از اینکه کنار ساواج بشینه یه لبخند سریع بهم میزنه. بریز بیرون ببینم چه خبره. من تقریباً تمام جزئیات اتفاقات رو بهش میگم. فقط اون قسمت هایی که باعث شد بیام رو فاکتور می گیرم. به جز این، همه چیز رو میگم.