دانلود رمان ضد نور از عاطفه انصاری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما قضیه به این راحتیا نیست و…
خلاصه رمان ضد نور
هنوز اون فرصتی که بتونم ازش استفاده کنم پیش نیومده و این کمی نگران کننده است. پیامی برای مجتبی که هنوز موفق به هک کردن مجدد دوربین های خونه نشده می فرستم تا بدونه اون موقعیتی که مناسب باشه هنوز پیدا نشده و اگر نتونم از پس کاری که خواستن بر بیام نباید ازم دلخور باشن. بلند شدن صدای زنگ خونه شمارش معکوس به سمت اولین چالش درست و حسابی من رو اعلام می کنه. سریع به سمت آشپز خونه می رم تا سری به غذاها بزنم و خیالم از بابت آماده بودن همه چیز راحت باشه.
سعادت با همون لباس های راحتی پایین میاد و تنها تفاوتش با اول صبح صورت سرحال و اخم های به لطف مسکن باز شده است. شیرین خانم با روی باز به استقبال می ره و پیمان یک راست پیش من میاد و نگاهی به غذاهای مختلفی که روی گاز هست می اندازه. – اوهو چه کردی یه الف بچه! این چیه؟ سرسری درحالی که حواسم پی رسیدن مهمان های سعادته، به غذایی که پیمان بالا سرش ایستاده نگاه می کنم و جواب می دم. – سوپم نخوردی خدا بخواد؟ – چطوری مِهری؟
صدای دختر جوانی که انگار داره با شیطنت تمام با سعادت سلام و احوال پرسی می کنه توی خونه می پیچه و بعد از اون نوبت شنیدن صدای زن میانسالی که به احتمال زیاد باید مادرش باشه. – چطوری شما شیرین خانم؟ صداها کم کم بیشتر می شن و این اولین قدم برای آشنایی با خانواده بزرگ سعادته. پیمان بیخیال و بدون هیچ خجالتی قبل از این که به استقبال بره یک موز بزرگ از داخل یخچال برمی داره و با دو حرکت اونو می بلعه! در مقابل چشم های حیرت زده من چشمک می زنه و …