دانلود رمان اربابم باش (فصل دوم) از دنیا دوستی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
و زندگی مشکلات جدیدی به دوش ارام و امیر میسپارد و رازهای نهان ومبهم خانواده فرخ فاش می شود و جدایی عظیمی رخ می دهد…
خلاصه رمان اربابم باش
“رزا” تو تاریک ترین نقطه اتاقم نشستم و دستام رو حصار صورتم کردم و چشمام رو بستم همه رو از دست دادم همه و همه دوستام وقتی به عیادتم اومدن و صورتم رو دیدنت دیگه هیچ اثری ازشون نشد اشکام ریختند ریختند و پوست سوخته صورتم رو سوزوندند تا کی جراحی کنم؟ تا کی جواب نگیرم؟ تا کی امید رو پای بند خودم بکنم؟ امید باید بره دنبال ارزوهاش دنبال دختر رویاهاش! نه به دختر مثل من دختری که چیزی از صورتش نمونده چطور میتونه مردی مثل امید رو نگه داره؟ نگاهش به دختر
زیبایی بیوفته و دلش بلرزه! فقط منم که میشکنم نه کس دیگه منم که خورد میشم نه کس دیگه! متنفرم از خودم امتنفرم از اون روز لعنتی امتنفرم از ملیکا هق هقم اوج گرفت! خدایا خستم معذرت میخوام! بابت همه گناهام که مرتکب شدم!خدایا ببخش تو که بزرگواری من حقیر و ببین که از غرورم حتی تورو هم یادم رفته بود با صدای در بیشتر تو خودم فرو رفتم و چشمام رو بستم! از صدای قدماش فهمیدم طبق معمول امیده امید تنها کسی بود که نرفت قسمش دادم و نرفت جلوم زانو زد و گفت چرا دوباره
این گوشه جمع شدی عروسکم؟ با بغض گفتم کم بهم تیکه بنداز خندید و گفت فدای بغضات بشم فدای صدای لرزونت بشم تو همیشه عروسکمی با دردمندی گفتم +امید برو با مهربونیات اذیتم میکنی. خندید و گفت خیلی بچه ای رزا بس کن مشکله پیش میاد، یه خبر توپ برات دارم نگاهش کردم که گفت یه دکتر درجه یک پیدا کردم برات که میتونه از این رو به اون رو بکنتت. پوزخند زدم و سرمو روی پام گذاشتم که کشیدم و تو بغلش جام داد سرشو تو سینش بردم و با لذت خودمو به دست بوسه های پر عشقش که…