دانلود رمان علقه از مهدیه بخشی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
علقه داستان زنی به نام رخشید است که زندگی عاشقانهای با همسرش دارد، در همین زمان، فیلمی از بودن او با به مردی از راه میرسد که زندگیاش را دگرگون میکند.
خلاصه رمان علقه
به سمت گل قدم برداشتم. نرسیده به آن، نزدیک به در اتاق خوابمان، صدای شرشر آبی به گوشم رسید. لبهایم بی اراده کشیده شدند و نوک انگشتانم اشکهایم را از روی گونههایم پاک کرد. با پاهایی که قدرت بیشتری گرفته بودند، وارد اتاق خواب شدم. ناخوداگاه چشمم به روی تخت افتاد. رو تختی سوسنیام وسط تخت جمع و مچاله شده بود و چند دست لباس روی تخت افتاده بودند. لیوان آب و ورقه قرص روی پاتختی هم از نگاهم دور نماند. لبخندم رفته رفته کمرنگ شد. بینیام را بالا کشیدم. سرم را به طرف در شیشهای حمام برگرداندم. هنوز دوش
باز بود و آب، کف کاشیهای حمام میریخت. بی هیچ معطلی دست دراز کردم و دستگیره را گرفتم و در را باز کردم. محمد، با کت و شلوار روی صندلی حمام مقابل دوش نشسته بود. تمام لباس هایش از این خیس بودند و از موهایش آب میچکید. انگار مدتی با همین لباسها زیر دوش ایستاده است. آرنجهایش را روی زانوانش گذاشته و یک نخ سیگار را بین انگشت اشاره و وسطش گرفته بود. بیشتر که توجه کردم از سیگارش هم آب میچکید. صدایش زدم. حرف به حرف “م ح م د”را از عمق دلم بر زبانم آوردم و دیگر نخواستم از ریزش اشک هایم جلوگیری کنم.
نفسی از بینی کشید. نفسی عمیق، مثل همان لحظات که بغض داری اما میخواهی پسش بزنی! پرههای بینیاش تکان میخوردند و مدام لب هایش زیر دندانهایش گیر میکردند. هاج و واج نگاهش میکردم. هیچ فرضیهای برای دلیل این حال بد محمد نداشتم. سیگارش را کف حمام انداخت و ازجا بلند شد. قدبلندش نگاه و سرم را بالا کشید. خیره خیره نگاهش می کردم و منتظر جوابی از سمت او بودم. بلاخره بازدمش را محکم از بینی بیرون داد و یک قدم دیگر به من نزدیک شد. خودم و پایی که توی حمام مانده بود را عقب کشیدم. بینمان فقط یک قاب در فاصله بود …